آکادمی گفتگو (مهدی رحیمی)
آکادمی گفتگو (مهدی رحیمی)

آکادمی گفتگو (مهدی رحیمی)

@mrtalk

شبهِ مدرس کارآفرینی! (قسمت اول – کارآفرینی، علم یا تجربه؟)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۳۲


در این روزها مسئله ی «کارآفرین شدن» بسیار فراگیر شده و در این تب و تاب کارآفرینی، بسیاری از افراد می خواهند هرچه زودتر مسیر کارآفرینی را طی کرده و بر جای الگوهای بزرگ جهانی در این حوزه تکیه بزنند.

پیش تر در تعریف کارآفرینی (Entrepreneurship) گفتیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم می گویند. و این تولید ارزش، یک شبه رخ نمی دهد. بلکه فرآیندی زمان بر، و مملو از چالشها و شکست ها و همچنین تلاش ها برای دوباره برخاستن است.
در این مسیر، نقش آموزش و کسب مهارت بیش از گذشته اهمیت پیدا می کند.
کسب اطلاع و آگاهی از جهان پیرامون کسب و کار و همچنین تمرینات مهارتی که بایستی مستمر انجام شود تا یک کارآفرین حرفه ای ساخته شود. اما مسیر آموزش کارآفرینی هم به مانند خود کارآفرینی، دارای چالش و حساسیت های منحصر به فردی است که علاقمندان به این حرفه، باید به آن توجه ویژه داشته باشند.

کارآفرین می تواند در این مسیر از کمک افراد زیادی بهره ببرد. مدرس، منتور، کوچ، تحلیلگر کسب و کار و مشاغل مرتبط دیگر این حوزه، به نوبه خود برای پیشرفت کارآفرینان، به ایفای نقش می پردازند. هر کدام از این افراد، باید نقش خود را بداند و بشناسد و باتوجه به تخصص و تجربه ای که دارد، به جامعه کارآفرینی کشور خدمت کند.

تحصیلات یا تجربه؟!
یک مدرس کارآفرینی، چه ویژگی ها و مشخصاتی باید داشته باشد؟ تحصیلات دانشگاهی و آکادمی؟ یا تجربه کار؟ و یا تلفیقی از این دو؟
جواب مطلقی برای این سوالات وجود ندارد. اگر به دنبال پاسخ نسبی هستید، بهتر است چند قدم جلوتر برویم و وضعیت آموزش کارآفرینی و تأثیر آن در پیشرفت صنعت آموزش کسب و کار بررسی کنیم. آیا این تأثیر به طور کلی و از همه جوانب باعث شده جایگاه کارآفرینی و کسب و کار بهتر از دهه ی گذشته باشد یا خیر؟

به نظر می آید در بخش هایی مثل بازاریابی و فناوری، پیشرفت های خوبی حاصل شده باشد؛ اما این تمام ماجرا نیست. بلکه حوزه های مهمی مثل استراتژیک، منابع انسانی، روابط عمومی و ... هنوز شرایط خوبی ندارند و این همان پاشنه ی آشیلی است که کسب و کار در ایران از آن آسیب می بیند. همان حوزه هایی که مستقیم از بطن دانشگاه و پژوهش ها بیرون می آید و نقش آفرینی می کند. چون که مسیر را خوب می شناسد و نقشه راه را با تمام جزئیات و موانع و میانبرهای آن به شما نشان خواهد داد. و کمک می کند تا کارآفرین با دقت و ارزیابی بهتری تصمیم گیری کند.

دیدگاه سنتی کسب و کار بر این عقیده است که یک فرد ابتدا در کنار یک استاد، به کسب تجربه پرداخته و در ادامه مسیر پیشرفت را تا تبدیل شدن به استادکار، طی می کند. این دیدگاه، برای آموزش نقش مجزا و موثری تعریف نمی کند. معتقد است که «کار» خود به نوعی آموزش را هم در بر می گیرد.

ابزار تجربه، در تعیین و تدوین اهداف و استراتژی های کسب و کار که به واقع شالوده کارآفرینی هستند، عاجز است و در سوی دیگر نمی تواند کسب و کار را به درستی تجزیه و تحلیل کند. همچنین در بخش روابط عمومی و منابع انسانی، اگرچه نگرش درست و مثبتی دارد که این بسیار ارزشمند است، اما تکنیک های کاربردی این حوزه را در اختیار ندارد. هرچند که این نگرش مثبت، امروزه به مرور کمرنگ تر شده است.

در اینجا در می یابیم که تجربه ای که البته می تواند ابزار مناسبی برای حوزه هایی مثل فروش و بازاریابی باشد، نیازمند ابزار علم و پژوهش، برای اصلاح کاستی های دیگر است. اینها در کنار هم مانند دو بال، می تواند کارآفرین را به اوج ببرد، اما قطع ارتباط علم با تجربه، باعث سقوط کسب و کار خواهد شد. مقوله مهمی که سال هاست با مضمون «ارتباط صنعت و دانشگاه» از آن یاد می شود اما هنوز این تعامل به صورت عمیق و قدرتمند برقرار نشده است.


پایان

image

«کارآفرین های کارمند!» (قسمت چهارم - ذهنیتِ کارمندی در مدیریت منابع انسانی)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۳۱


در چند قسمت گذشته در مورد تعریف کارآفرینی اشاره کردیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. به صورتی که به آن «ارزش آفرینی» هم می گویند. البته که هر کسب و کاری «کارآفرینی» نیست و این مهم با ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار حاصل می شود. در غیر این صورت، ما «کارآفرینی» نخواهیم داشت.
در ادامه مبحث «کارآفرینِ کارمند»، به توصیف تله های کسب و کار که برخی از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند، خواهیم پرداخت. و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینانِ کارمند صحبت خواهیم کرد.

کسب و کار وابسته به کارآفرین:
یکی از بزرگترین مشکلات کارآفرینان ناموفق، این است که آنها به کسب و کار خود وابسته می شوند و وابسته می مانند. در تعریف کسب و کار، اگر به فرد متکی باشد، نام آن شغل است، نه کسب و کار!
یک کسب و کار حرفه ای، ابتدا توسط کارآفرین بنا شده و رشد می کند. در این مرحله، حضور کارآفرین بسیار مهم و حیاتی است. اما به مرور زمان و به تدریج، کسب و کار رشد خود را کامل کرده و به بلوغ می رسد. در نتیجه میزان وابستگی آن به بنیانگذارش کم و کمتر خواهد شد. یک کسب و کار بالغ، هیچ گاه نباید به فرد خاصی وابسته باشد. چراکه نمی تواند پیشرفت کند و به اصطلاح روی پای خود بایستد.
کارآفرینِ کارمند، به کارشان به شدت وابسته هستند و متقابلاً کسب و کار هم به آنها وابسته خواهد بود. در اینجا کارآفرین، «زندانی شغل خود» شده و به نوعی کارمندِ خود است! در حالی که کارآفرینان موفق، پس از طی مدتی معین، وقتی کسب و کار به بلوغ خود رسید، به آرامی آن را ترک کرده و هیچ فعالیت شغلی در سیستم نداشته ولی به عنوان سهامدار یا صاحب سود، درآمد بالایی از کسب و کارشان بطور مرتب بدست می آورند.

ضعف در برون سپاری و اتوماسیون:
یکی دیگر از موانع کارآفرینی، فرد محوری و عدم برون سپاری است. کارآفرینان واقعی، شرایط را می سنجد و در صورتی که کار یا وظیفه ای را بتوانند به دیگران می سپارند. استفاده از ظرفیت های بالقوه افراد تیم و همچنین بهره بردن از نرم افزارها و اتوماسیون، می توانند در تسریع روند کارها بسیار کمک کند.
یک کارآفرینِ کارمند، معمولاً با این پیشنهاد مخالفت می کند. چراکه می خواهد اکثر کارها را خودش انجام داده و به نوعی با مشغله زیاد سرگرم شده و به آن عادت می کند. درنتیجه کارها با روند کند و کیفیت پائین و احتمالاً با خطاهای بسیار انجام شده و درنتیجه ضرر جدی به کسب و کار وارد می شود. گفتیم کارآفرینِ کارمند با کارهای زیاد که ما به آن دغدغه های کاذب می گوییم، مشغول می شود. چون در حقیقت او یک کارمند است و به جای اهمیت نتایج، تنها به انجام وظایف می اندیشد.

اشتباهات استخدامی و منابع انسانی:
مهارت استخدام و مدیریت منابع انسانی از مهمترین نقاط قوت یک کارآفرین موفق است. این که بتواند تیم خوبی شامل افراد متخصص و با انگیزه بسازد. و این افراد را به طور مستمر آموزش و ارتقاء دهد که نتیجه آن افزایش کیفیت و بهره وری محصولات و خدمات است. استخدام کارکنان باکیفیت و با انگیزه کار چندان آسانی نیست، برای همین هم عیار یک کارآفرین واقعی، در اینجا مشخص می شود. حفظ انگیزه و شاکله یک تیم موفق، منجر به پیروزی های مستمر و فتح قله های موفقیت در کسب و کار خواهد شد.
از مهمترین و تأثیرگذارترین اشتباهات منابع انسانی در کارآفرینانِ کارمند، استخدام زودهنگام و اخراج دیرهنگام است. نباید برای تشکیل تیم خیلی عجله کرد. بهتر است در ابتدا بخش اعظمی از کارها توسط خودِ کارآفرین انجام شده و به مرور به نفرات گروه افزوده شود. وقتی پای صحبت کارآفرین های شکست خورده می نشینیم، متوجه می شویم که حسرت بزرگ آنها، استخدام فرد نامناسب با گروه، و از آن مهمتر، اخراج نکردن آن فرد است. ممکن است این شخص در شغلی دیگر موفق و باکیفیت باشد، اما برای این کسب و کار مناسب نیست. و باید سرنوشت خود را در جایی دیگر جستجو کند.
استخدام و مدیریت افراد باکیفیت، نیاز به دانش بیشتری دارد. اهداف آنها با کارکنان معمولی، بسیار متفاوت است. نگرش شان به کسب و کار همراه با پیشرفت و موفقیت شکل گرفته و متفاوت از بقیه کار می کنند. در اینجا کارآفرین باید بداند و بتواند ذهنیت آنها را با کسب و کار همراه و همگام نماید. طوری که این افراد دچار بی انگیزگی و تردید نشوند. چرا که این احساس را پیدا کنند، خو به خود از مجموعه خارج شده و حتی ممکن است به رقیب بپیوندند. پیشرفت و روند رو به جلوی سازمان، بایستی برای کارکنان، به ویژه افراد باکیفیت، محسوس و قابل درک باشد. در غیر اینصورت کارآفرین، سرمایه بزرگی را از دست خواهد داد.


پایان

image

«کارآفرین های کارمند!» (قسمت سوم - مدیریت استراتژیک از نوع کارمندی!)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۳۰


در قسمتهای قبلی در مورد تعریف کارآفرینی اشاره کردیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. هر کسب و کاری «کارآفرینی» نیست. و این مهم با ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار حاصل می شود. در غیر این صورت، «کارآفرینی» نخواهیم داشت.
در ادامه مبحث «کارآفرینِ کارمند»، به توصیف تله های کسب و کار که برخی از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند، خواهیم پرداخت. و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی صحبت خواهیم کرد.

در حد ایده باقی ماندن و ضعف در اجرا :
همه انسانها به فراخور حال، صاحب ایده و فکر نو هستند. ایده ای که ناگهانی به ذهن ما خطور کرده و پایه یک کسب و کار فوق العاده را بنا می نهد. اما این پایان کار نبوده، بلکه تنها یک تصور و رویاپردازی است. هرچقدر این رویا پردازی بیشتر ادامه یابد، احتمال موفقیت آن کسب و کار کاهش بیشتری خواهد داشت.
یک کارآفرینِ واقعی ایده ی نو را ابتدا به طور کامل بررسی نموده، سپس در کمترین زمان ممکن تصمیم قاطعی اتخاذ کرده و کار را شروع می کند. به این دسته «کارآفرینِ عملگرا یا عملیاتی» نیز گفته می شود.
اما کارآفرینِ کارمند، زمان زیادی را در همان مرحله تصور و تفکر ایده معطل می ماند! با رویای شیرین موفقیت و تکیه زدن بر صدر کسب و کار جهان مشغول شده و این خواب شیرین را بر دنیای واقعی و کار و تلاش، ترجیح می دهد. اگر کسی را سراغ دارید که مدام از ایده ها حرف می زند ولی قدمی هرچند کوچک بر نمی دارد، او یک کارآفرین متوهّم است.

انجام کارهای جزئی به جای مدیریت و تدوین استراتژی:
در بخش فوق، در مورد عملیاتی شدن ایده و تلاش صحبت کردیم. اما منظور از تلاش و کار چیست؟ آیا کارآفرینان موفق، شب و روز در حال کار هستند؟ یا اینکه تنها بخشی از زمان خود را جهت عملیاتی کردن تصمیم ها و استراتژی های کسب و کار خود صرف می کنند؟ آنها بین «انجام درستِ کارها» و «انجام کارِ درست»، دومی را انتخاب می کنند. و این نکته جز با تدوین و طراحی استراتژی مناسب به نتیجه نخواهد رسید. کارآفرینِ واقعی، وقتی وارد میدان می شود که باید باشد و در دیگر مواقع، کسب و کار خود را فرماندهی می کند. این همان کارِ درست است.
اما یک کارآفرینِ کارمند با ذهنِ کارمندانه ای که دارد، سعی می کند همیشه کار کند، انجام حتی کارهای جزئی و نه چندان با اهمیت کسب و کار. کارهایی که معمولاً زمان زیادی مصرف می کند و فرد پیوسته به این کارها مشغول می شود. این مسئله به تفکر کارمندی او برمی گردد و از این ذهنیت راضی است. ذهنیتی که او را مجبور می کند که تا جایی که می تواند «کارها را درست» انجام دهد ولی به نتیجه و اهداف کسب و کارش، کمترین توجه را داشته باشد.

کمیّت به جای کیفیت:
همواره دو مفهوم «کمیت» و «کیفیت» در مقابل هم قرار دارند و در تعارض هستند. اینکه آیا کدامیک برتر و بهتر هستند؟ و یا اینکه این جدال برنده ی نهایی خواهد داشت؟ سوالاتی که در دنیای مدیریت و اقتصاد و صنعت به آن می پردازند. جواب این سوال نسبی است و بستگی به موضوع مورد مطالعه دارد. در دنیای کسب و کار نیز نمی توان گفت کدام باشد یا کدام نباشد؛ یک کارآفرین باید صرفاً بر کمیت تمرکز کند و یا صرفاً برکیفیت؟ پاسخ این است: هیچ کدام. کارآفرین بایستی با بررسی شرایط و عوامل استراتژیک موثر بر کسب و کار خود تصمیم بگیرد که چه میزان تمرکز روی کمیت داشته باشد و از آن طرف چگونه مسئله مهم کیفیت را حل کرده و به نتیجه برسد.
هدف من از بیان این نکته، نقد «تمرکز تماماً کمّی» بر روند کسب و کار است. یک کارآفرینِ کارمند، باتوجه به مواردی که در بخش قبل اشاره کردم، ذهنیت کمّی گرایانه دارد. او به جای تمرکز بیشتر بر نتیجه و پیشبرد کار، درگیر جزئیات می شود. جزئیاتی که شاید به اهداف کمّی منتج شود، اما نیمه ی دومش خالی است. از این مسئله می توان به این نتیجه رسید که در کارآفرینی، اگر به کیفیت و نتایج توجه نشود، «خلق ارزش» نیز اتفاق نخواهد افتاد.


پایان

image

«کارآفرین های کارمند!» (قسمت دوم - تله ها و توهم کارآفرینی)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۲۹


در تعریف کلاسیک کارآفرینی آمده که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. یعنی این هر کسب و کاری را نمی توان «کارآفرینی» نامید. بلکه باید این امر در ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار نهادینه شود. در غیر این صورت، «کارآفرینی» اتفاق نخواهد افتاد.
در ادامه مبحث «کارآفرینِ کارمند»، به توصیف تله های کسب و کار که برخی از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند، خواهیم پرداخت. و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی صحبت خواهیم کرد.

ثبات و عدم پیشرفت کسب و کار:
یکی دیگر از مشخصه های بارز کارمندی، ثبات آن است. از حقوق و دستمزد گرفته تا فرآیند کار، تعداد مشتریان و و... همواره مقدار ثابتی است که کارآفرین کارمند از آن رضایت داشته و هیچ تلاشی برای پیشرفت و ارتقاء کسب و کار خود صورت نمی دهد. در حالی که کارآفرینان، هر روز و هرلحظه به فکر پیشرفت و رسیدن به اهداف خود بوده و پیوسته تلاش می کنند. اگر احساس می کنید که وضعیت فعلی کسب و کارتان، عالی و کافی است، شما دارای تفکر کارمندی هستید.

برنامه ریزی و مدیریت زمان:
از اصول مهم مدیریتی، «برنامه ریزی، هدفگذاری و مدیریت زمان» است. این سه مورد، «نقشه راه موفقیت» شما را ترسیم می کند. اگر می خواهید کارآفرینی را از کارآفرین کارمند متمایز کنید، کافی است از این سه معیار برای سنجش آنها بهره بگیرید. یک کارمند نیاز چندانی به مدیریت زمان در کار خود ندارد. چراکه ساعت کاری او مشخص بوده، و گاهاً زمان اضافه زیادی هم خواهد داشت.
یک کارآفرین کارمند، اهداف مشخص و روشنی ندارد و در نتیجه برنامه ریزی نیز نخواهد داشت. آنها معمولاً زمان بیکاری زیادی دارند، چون برنامه خاصی ندارند که برای آن زمان بگذارند. هر وقتی که حوصله شان شد کمی کار می کنند و زمانهایی که به اصطلاح حالِ کارکردن نداشته باشند، فعالیتی هم انجام نمی دهند. به نوعی آنها در برزخی گرفتارند که نه به مانند یک کارآفرین پرتلاش و رو به جلو بوده، و نه مانند یک کارمند، دارای برنامه ثابت و روتین می باشند.

سود حقوقی:
یک کارمند، به ازای کار خود حقوق ثابت یا همراه با کارانه، دریافت می کند. یک کارآفرین، بعد از طی زمانی، به سودآوری می رسد و این سود به مرور افزایش پیدا می کند. این سودآوری به «فرآیند کسب و کار» بستگی زیادی دارد. اگر این فرآیند، دقیق و مشخص تعریف شود، سودآوری با شیب تندی افزایش پیدا خواهد کرد.
اما یک کارآفرینِ کارمند، نه حقوق ثابت کارمندی دارد، و نه سود حاصل از فرآیند کسب و کار. بلکه از سود کار، مبلغی را به عنوان حقوق برای برای خود مشخص می کند و بقیه سود را به پوشش هزینه ها (هزینه های ثابت، حقوق کارکنان و ...) اختصاص می دهد.
این نوع مدیریت کمی اشکال دارد. چراکه «کارآفرینِ کارمند» در این سیستم، خودش را جزئی از کسب و کار می داند که مانند دیگر کارمندان (و شاید کمی بیشتر) حقوق می گیرد. در حالی که او صاحب ایده است، رهبری گروه را برعهده دارد، مدیر مالی و مشاور کسب و کار است و شاید چندین وظیفه دیگر در سازمان را بدون دستمزد انجام می دهد. او تنها وظیفه ای که به عنوان «شغل» برای خود تعریف کرده را شایسته دریافت حقوق می داند. به این ترتیب، او به نوعی کار بدون دستمزد یا اصطلاحاً «بیگاری» انجام می دهد.

بازاریابی ضعیف:
بازاریابی، دغدغه و مسئله مهم کسب و کار در دنیای امروز است. سازمانها و افراد برای پیشرفت خود، و جلوگیری از نابودی در بازار، بایستی مدیریت بازاریابی را به درستی بیاموزند و اجرا نمایند. یک کارآفرینِ کارمند، معمولاً در بازاریابی ضعیف است. علت اصلی آن را باید در اهداف و استراتژی های او و سازمانش جستجو کرد. آنها اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت روشن و ملموسی مدارند که بخواهند بر پایه آن بازاریابی و فروش خود را قوت بخشند.
همانطور که در این یادداشت اشاره شد، آنها به افزایش سود هم چندان رغبتی نشان نمی دهند. از ریسک در بازار می ترسند و اقدام خاصی که استمرار داشته باشد را انجام نمی دهند. در حالی که کارآفرینان موفق، سعی می کنند با خطرات موجود در بازار، رو در رو شده و برای توسعه بازار و برند خود تلاش کنند. تلاشهای خلاقانه بر پایه منطق و با کمک علم بازاریابی، که موثر واقع شود. این تلاش و تفکر، باعث می شود مشتریان بیشتری به آنها علاقمند شده و وفادار بمانند. گویا این تفکر کارآفرینی است که به مشتری عرضه می شود، نه کالا یا خدمات. که در علم بازاریابی به آن «فروش ارزش به مشتری» می گویند.

پایان

image

« کارآفرین های کارمند! » (قسمت اول - پاردوکسی در فضای کسب و کار)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۲۸


امروزه افراد زیادی در کشور هستند که خود را «کارآفرین» می دانند. در تعریف کلاسیک کارآفرینی (Entrepreneurship) آمده که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. یعنی این هر کسب و کاری را نمی توان «کارآفرینی» نامید. بلکه باید این امر در ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار نهادینه شود. در غیر این صورت، آن کسب و کار ، کارآفرینی نخواهد بود.
بسیاری از مدعیان کارآفرینی، در واقع گرفتار تله های کسب و کار شده اند که برخی کارشناسان از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند. که ما در این یادداشت نام «کارآفرینِ کارمند» را انتخاب کرده، و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی گفتگو خواهیم کرد.

علاقمندی به کار:
مهم ترین شاخصه تمایز بین کارآفرینِ واقعی و کارآفرینِ کارمند، میزان علاقه ی وافر او به کسب و کارش است. کارآفرینی، شغل نیست، نوعی ذهنیت است. کارآفرین، کسب و کار خود را زندگی می کند و شبانه روز در فکر پیشرفت و کشف ایده های جدید است. کارآفرین به واسطه علاقه به کارآفرینی، مشکلات و سختی ها را به جان می خرد و برای هدفش تلاش مضاعف می نماید. اما کارآفرین کارمند، شاید بالاجبار و به واسطه نظر دیگران و جوّ اطرافیانش، به کارآفرینی روی می آورد. در حالی که میزان کمِ علاقه ی او، به تدریج آن کسب و کار را به نابودی می کشاند.

اهداف سازمانی:
از مهمترین موضوعاتی که در طرح کسب و کار (Business Plan) بایستی به آن توجه شود، چشم انداز و اهداف گروه کسب و کار است. اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی که با جزئیات دقیق طبق مدل SMART در طرح نگاشته می شود. ولی ما بسیاری از کسب و کارها و کارآفرین هایی می بینیم که هیچ هدف سازمانی نداشته و به کار خود ادامه می دهند. این مشکل باعث تضعیف انگیزه مدیر و کارکنان خواهد شد. یک کارآفرینِ کارمند، چون هدفی ندارد تنها و تنها سرگرم کارهای زیاد می شود، او همیشه سرش شلوغ است، بی آنکه به اهداف و رویاهای بلندمدت خود فکر کند. و به مانند یک کارمند، زمان را می گذراند تا روزی که احساس خستگی، نا امیدی و بی انگیزگی کند. که این روز خیلی زود فرا می رسد.

تشریفات زیاد در شروع کار:
مهمترین تله کسب و کار و دام بزرگ مدیریتی، تشریفات بیش از اندازه و پیش از شروع کسب و کار است. استفاده از ابزارها و تجهیزات در زمانِ مناسب خود، منجر به پیشرفت می شود. اما دیدگاه افراط گونه ای که برخی برای مجهز کردن دفتر و وسائل کار خود دارند باعث می شود که آنها دچار توهم کارآفرینی شده و ظواهر و ابزار را نوعی کسب و کار بپندارند. مثلاً: یک شرکت در ابتدای کار خود است و مشتری ندارد، اما سالن کنفرانس مجهز و تشکیلات عریض و طویلی در دفتر کار موجود است.

ساعت کاری مشخص:
همانطور که در بالا ذکر شد، کارآفرینی، نوعی زندگی است. که در برخی موضوعات، درباره «سبک زندگی کارآفرینی»، صحبت می شود. بنابراین وجود ساعت کاری مشخص، مصداق بارز کارمندی است. کارآفرینی که کار خود را به ساعاتی خاص محدود نماید، فی نفسه نمی تواند باعث پیشرفت کسب و کار شود. شاید اینجا سوالی مطرح باشد که: آیا باید شبانه روز کار کرد؟! جواب منفی است. موفقیت در کارآفرینی، با تلاش هدفمند و مدیریت ایده های نو بدست می آید. ولی نباید خود را بی دلیل به چند ساعت فعالیت، محدود کرد.

منتظر مشتری یا سفارش ماندن!
یکی از جالبترین وجوه تمایز یک کارآفرینِ واقعی و یک کارآفرینِ کارمند، این است که کارمند، همیشه منتظر مشتری یا بهتر بگوییم، «ارباب رجوع» است. در اینجاست که تفاوت مشتری با ارباب رجوع، در فلسفه ی مدیریت قرار می گیرد. کارآفرین واقعی به دنبال ارتباط با مشتری و تأمین رضایت اوست. که این امر منتج به سودآوری و تقویت برند می شود. اما یک کارمند، مشتری را ارباب رجوع می بیند که برعکس مشتری، نمی تواند به او علاقه ای داشته باشد. سود او در کاهش ارباب رجوع است، نه

افزایش رضایت مشتری!
بنابراین، کارآفرین کارمند، تا لحظه ای که مشتری مراجعه نکرده، خودش را سرگرم کرده و در لحظه ی آخر برای فروش یا ارائه خدمت، به محل مراجعه می کند. و در پایان، مجدداً به سرگرمی و اتلاف وقت می پردازد تا مشتری بعدی بیاید. گویا این کسب و کار همچون باری بر دوش او می باشد.


پایان

image