636 ساعت آموزش تخصصی در

آموزشـــــــــگاه روبرد

با اشتراک حرفه ای روبرد به همه آموزش ها دسترسی داشته باش!

مشاهده آموزش ها

«کارآفرین های کارمند!» (قسمت دوم - تله ها و توهم کارآفرینی)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۲۹


در تعریف کلاسیک کارآفرینی آمده که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. یعنی این هر کسب و کاری را نمی توان «کارآفرینی» نامید. بلکه باید این امر در ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار نهادینه شود. در غیر این صورت، «کارآفرینی» اتفاق نخواهد افتاد.
در ادامه مبحث «کارآفرینِ کارمند»، به توصیف تله های کسب و کار که برخی از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند، خواهیم پرداخت. و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی صحبت خواهیم کرد.

ثبات و عدم پیشرفت کسب و کار:
یکی دیگر از مشخصه های بارز کارمندی، ثبات آن است. از حقوق و دستمزد گرفته تا فرآیند کار، تعداد مشتریان و و... همواره مقدار ثابتی است که کارآفرین کارمند از آن رضایت داشته و هیچ تلاشی برای پیشرفت و ارتقاء کسب و کار خود صورت نمی دهد. در حالی که کارآفرینان، هر روز و هرلحظه به فکر پیشرفت و رسیدن به اهداف خود بوده و پیوسته تلاش می کنند. اگر احساس می کنید که وضعیت فعلی کسب و کارتان، عالی و کافی است، شما دارای تفکر کارمندی هستید.

برنامه ریزی و مدیریت زمان:
از اصول مهم مدیریتی، «برنامه ریزی، هدفگذاری و مدیریت زمان» است. این سه مورد، «نقشه راه موفقیت» شما را ترسیم می کند. اگر می خواهید کارآفرینی را از کارآفرین کارمند متمایز کنید، کافی است از این سه معیار برای سنجش آنها بهره بگیرید. یک کارمند نیاز چندانی به مدیریت زمان در کار خود ندارد. چراکه ساعت کاری او مشخص بوده، و گاهاً زمان اضافه زیادی هم خواهد داشت.
یک کارآفرین کارمند، اهداف مشخص و روشنی ندارد و در نتیجه برنامه ریزی نیز نخواهد داشت. آنها معمولاً زمان بیکاری زیادی دارند، چون برنامه خاصی ندارند که برای آن زمان بگذارند. هر وقتی که حوصله شان شد کمی کار می کنند و زمانهایی که به اصطلاح حالِ کارکردن نداشته باشند، فعالیتی هم انجام نمی دهند. به نوعی آنها در برزخی گرفتارند که نه به مانند یک کارآفرین پرتلاش و رو به جلو بوده، و نه مانند یک کارمند، دارای برنامه ثابت و روتین می باشند.

سود حقوقی:
یک کارمند، به ازای کار خود حقوق ثابت یا همراه با کارانه، دریافت می کند. یک کارآفرین، بعد از طی زمانی، به سودآوری می رسد و این سود به مرور افزایش پیدا می کند. این سودآوری به «فرآیند کسب و کار» بستگی زیادی دارد. اگر این فرآیند، دقیق و مشخص تعریف شود، سودآوری با شیب تندی افزایش پیدا خواهد کرد.
اما یک کارآفرینِ کارمند، نه حقوق ثابت کارمندی دارد، و نه سود حاصل از فرآیند کسب و کار. بلکه از سود کار، مبلغی را به عنوان حقوق برای برای خود مشخص می کند و بقیه سود را به پوشش هزینه ها (هزینه های ثابت، حقوق کارکنان و ...) اختصاص می دهد.
این نوع مدیریت کمی اشکال دارد. چراکه «کارآفرینِ کارمند» در این سیستم، خودش را جزئی از کسب و کار می داند که مانند دیگر کارمندان (و شاید کمی بیشتر) حقوق می گیرد. در حالی که او صاحب ایده است، رهبری گروه را برعهده دارد، مدیر مالی و مشاور کسب و کار است و شاید چندین وظیفه دیگر در سازمان را بدون دستمزد انجام می دهد. او تنها وظیفه ای که به عنوان «شغل» برای خود تعریف کرده را شایسته دریافت حقوق می داند. به این ترتیب، او به نوعی کار بدون دستمزد یا اصطلاحاً «بیگاری» انجام می دهد.

بازاریابی ضعیف:
بازاریابی، دغدغه و مسئله مهم کسب و کار در دنیای امروز است. سازمانها و افراد برای پیشرفت خود، و جلوگیری از نابودی در بازار، بایستی مدیریت بازاریابی را به درستی بیاموزند و اجرا نمایند. یک کارآفرینِ کارمند، معمولاً در بازاریابی ضعیف است. علت اصلی آن را باید در اهداف و استراتژی های او و سازمانش جستجو کرد. آنها اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت روشن و ملموسی مدارند که بخواهند بر پایه آن بازاریابی و فروش خود را قوت بخشند.
همانطور که در این یادداشت اشاره شد، آنها به افزایش سود هم چندان رغبتی نشان نمی دهند. از ریسک در بازار می ترسند و اقدام خاصی که استمرار داشته باشد را انجام نمی دهند. در حالی که کارآفرینان موفق، سعی می کنند با خطرات موجود در بازار، رو در رو شده و برای توسعه بازار و برند خود تلاش کنند. تلاشهای خلاقانه بر پایه منطق و با کمک علم بازاریابی، که موثر واقع شود. این تلاش و تفکر، باعث می شود مشتریان بیشتری به آنها علاقمند شده و وفادار بمانند. گویا این تفکر کارآفرینی است که به مشتری عرضه می شود، نه کالا یا خدمات. که در علم بازاریابی به آن «فروش ارزش به مشتری» می گویند.

پایان

image