631 ساعت آموزش تخصصی در

آموزشـــــگاه روبرد

با اشتراک حرفه ای روبرد به همه آموزش ها دسترسی داشته باش!

مشاهده آموزش ها

هوش هیجانی چیست و چگونه هوش هیجانی اندازه گیری می شود؟ اجزاء هوش هیجانی و نحوه استفاده از آن.

هوش هیجانی چیست؟

تونایی استفاده از منطق و احساس به طور همزمان برای تصمیم گیری بهینه را هوش هیجانی می نامند. هوش هیجانی (EQ) به توانایی درک، کنترل و ارزیابی احساسات اشاره دارد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، می توانند احساسات دیگران و تاثیراتی که بر آن ها می گذارند را درک و برای کنترل و هدایت روابط استفاده کنند. آیا هنوزم سوال شما این است که هوش هیجانی چیست؟ کسانی که بر هوش هیجانی (EQ or EI) خود مسلط هستند، از رفتار تکانشی و یا تصمیم گیری ناگهانی اجتناب می کنند. در واقع آن ها قبل از هر نوع واکنشی زمانی را به فکر کردن اختصاص می دهند.

بعضی از صاحب نظران معتقدند هوش هیجانی قابل یادگیری و تقویت است، اما برخی دیگر این ویژگی را ذاتی می دانند. رهبران موفق معمولا هوش اجتماعی قابل قبولی دارند. من فکر می کنم شما می توانید علاوه بر کنترل احساسات، توانایی درک، تفسیر و پاسخ دادن به احساسات دیگران را نیز در خود تقویت کنید. تصور کنید در محل کارتان نمی توانید بفهمید چه کسی عصبانی یا ناراحت است! وضعیت خوبی به نظر نمی آید! به گفته کارشناسان، هوش هیجانی می تواند از IQ در موقعیت کلی زندگی شما موثرتر است.

 

تاریخچه هوش هیجانی

در اوایل دهه 1930، روانشناس ادوارد تورندایک مفهوم "هوش اجتماعی" را به عنوان توانایی کنار آمدن با افراد دیگر توصیف کرد. در دهه 1940، روانشناس دیوید وکسلر پیشنهاد کرد که اجزای مختلف موثر هوش می توانند نقش مهمی در میزان موفقیت افراد در زندگی ایفا کنند. مفهوم توانایی عاطفی توسط مازلو در دهه 1950 معرفی شد. در این دهه شاهد ظهور مکتب فکری معروف به روانشناسی انسان گرایانه بودیم و اندیشمندانی مانند آبراهام مزلو توجه بیشتری را به شیوه های مختلف ایجاد قدرت احساسی توسط افراد معطوف کردند. اینطور که به نظر می آید "هوش هیجانی" برای اولین بار در یک مجله روان درمانی، در مقاله ای با عنوان هوش هیجانی و رستگاری دیده شده. 

مفهوم مهم دیگری که در توسعه هوش هیجانی پدیدار شد، مفهوم هوش های چندگانه بود. این مفهوم در اواسط دهه 1970 توسط هوارد گاردنر مطرح شد و این ایده را مطرح کرد که هوش چیزی فراتر از یک توانایی کلی و واحد نیست. در سال 1990، روانشناسان پیتر سالووی و جان مایر مقاله مهم خود را با عنوان "هوش هیجانی" در مجله تخیل، شناخت و شخصیت منتشر کردند. آنها هوش هیجانی را "توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگران، ایجاد تبعیض بین آن ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال خود" تعریف کردند.

 

چگونه هوش هیجانی اندازه گیری می شود

ممکن است تصور کنید هوش هیجانی را نمی توان اندازه گیری کرد و یا به اندازه هوش شناختی قابل اندازه گیری نیست. تعدادی از ارزیابی های مختلف برای اندازه گیری سطح هوش هیجانی بوجود آمده است. چنین آزمایشاتی به طور کلی به یکی از دو نوع تقسیم می شوند: آزمون های خود گزارش و آزمون های توانایی.

آزمون های خود گزارشگری رایج ترین آزمون ها هستند، زیرا انجام و نمره دهی آن ها آسان است. در چنین آزمایشاتی، پاسخ دهندگان با رتبه بندی رفتارهای خود به سوالات یا اظهارات پاسخ می دهند. به عنوان مثال، در جمله ای مانند "من اغلب احساس می کنم که احساس دیگران را درک می کنم"، آزمون دهندگان پاسخ مثبت یا منفی می دهند. آزمون های توانایی شامل پاسخگویی افراد به موقعیت ها و سپس ارزیابی مهارت های آن ها می شود. چنین آزمایشاتی اغلب افراد را ملزم می کند که توانایی های خود را نشان دهند، سپس توسط شخص ثالث رتبه بندی می شود. اگر از تست هوش هیجانی استفاده می کنید که توسط یک متخصص بهداشت روان انجام می شود، در اینجا دو اقدام وجود دارد که ممکن است مورد استفاده قرار گیرد:

  • آزمون هوش هیجانی Mayer-Salovey-Caruso (MSCEIT) یک آزمون مبتنی بر توانایی است که چهار شاخه مدل هوش مصنوعی Mayer و Salovey را اندازه گیری می کند. شرکت کنندگان در این آزمون وظایفی را برای ارزیابی توانایی خود در شناسایی، درک و مدیریت احساسات انجام می دهند.
  • پرسشنامه شایستگی های عاطفی و اجتماعی (ESCI) بر اساس ابزار قدیمی تر که به نام پرسشنامه خود ارزیابی شناخته می شود و شامل افرادی می شود که افراد دیگری را می شناسند، در مورد چندین توانایی هیجانی مختلف، رتبه بندی توانایی های آن شخص را ارائه می دهند. این آزمون برای ارزیابی توانایی های اجتماعی و عاطفی طراحی شده است که به تشخیص افراد به عنوان رهبران قوی کمک می کند. همچنین منابع آنلاین غیررسمی بیشتری برای بررسی هوش هیجانی شما وجود دارد که بسیاری از آن ها رایگان است.

 


مفهوم مدیریت تیم را در مقاله مدیریت تیم چیست بخوانید.


 

اجزاء هوش هیجانی

هوش هیجانی چهار ویژگی اصلی دارد شامل: فهم احساس، توانایی استفاده از احساسات در استدلال، درک احساسات و مدیریت احساسات. از این معیارها برای ارزیابی هوش هیجانی استفاده می شود. چهار شاخه این مدل بر اساس پیچیدگی با فرایندهای اساسی تر در سطوح پایین و فرآیندهای پیشرفته تر در سطوح بالاتر مرتب شده اند. به عنوان مثال، پایین ترین سطوح شامل درک و بیان احساسات است، در حالی که سطوح بالاتر مستلزم مشارکت آگاهانه بیشتر و شامل تنظیم احساسات است.

  • دریافتن احساسات:

اولین قدم در درک احساسات، درک دقیق آن هاست. در بسیاری از موارد، این ممکن است شامل درک سیگنال های غیر کلامی مانند زبان بدن و حالات صورت باشد.

  • استدلال با احساسات:

مرحله بعدی شامل استفاده از احساسات برای ارتقاء تفکر و فعالیت شناختی است. احساسات به اولویت بندی آنچه ما توجه می کنیم و واکنش نشان می دهیم کمک می کند. ما به موضوعاتی که توجه ما را جلب می کند از نظر احساسی پاسخ می دهیم.

  • درک احساسات:

احساساتی که ما درک می کنیم می توانند معانی متنوعی داشته باشند. اگر کسی احساسات عصبانی خود را ابراز می کند، ناظر باید علت عصبانیت فرد و معنای آن را تفسیر کند. به عنوان مثال، اگر رئیس شما عصبانی است، ممکن است به این معنا باشد که از کار شما ناراضی هستند، یا ممکن است به این دلیل باشد که آن ها صبح زود هنگام رفتن به محل کار به دلیل سرعت زیاد جریمه شده اند و یا اینکه با شریک خود درگیر شده اند.

  • مدیریت احساسات:

توانایی مدیریت موثر احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی و بالاترین سطح است. تنظیم احساسات و پاسخگویی مناسب و همچنین پاسخگویی به احساسات دیگران همه جنبه های مهم مدیریت هیجانی هستند.

 

تاثیر هوش هیجانی

علاقه به آموزش و یادگیری هوش اجتماعی و عاطفی در سال های اخیر افزایش یافته است. برنامه های یادگیری اجتماعی و عاطفی (SEL) برای بسیاری از مدارس به بخشی استاندارد از برنامه درسی تبدیل شده است. هدف از این ابتکارات نه تنها بهبود سلامت و رفاه بلکه کمک به دانش آموزان برای موفقیت تحصیلی و جلوگیری از قلدری است. مثال های زیادی وجود دارد که چگونه هوش هیجانی می تواند در زندگی روزمره نقش داشته باشد.

 

مولفه های هوش هیجانی

  • تفکر قبل از واکنش

افراد با هوش هیجانی می دانند که احساسات می توانند قدرتمند باشند، اما موقتی نیز هستند. هنگامی که یک رویداد احساسی با بار شدید اتفاق می افتد، مانند عصبانی شدن از یک همکار، پاسخ درست آن است که قبل از پاسخگویی، کمی فکر شود. این به همه این امکان را می دهد که احساسات خود را آرام کرده و در مورد همه عوامل پیرامون بحث منطقی تر فکر کنند.

  • خودآگاهی

افراد با هوش هیجانی نه تنها در فکر اینکه دیگران چه احساسی دارند فکر می کنند بلکه در درک احساسات خود نیز مهارت دارند. خودآگاهی به افراد این امکان را می دهد که عوامل مختلفی را که بر احساسات آنها تأثیر می گذارد ، در نظر بگیرند.

  • همدلی

بخش بزرگی از هوش هیجانی این است که بتوانیم در مورد احساسات دیگران فکر کنیم و با آنها همدلی کنیم. این اغلب شامل در نظر گرفتن نحوه واکنش شما در صورت قرار گرفتن در موقعیت مشابه است.

  • انگیزش

افرادی که هوش هیجان یالایی دارند معمولا انگیزه زیادی هم دارند. به اصلاح خود انگیخته اند. آن ها برای رسیدن به اهدافشان تلاش می کنند، برنامه دارند و به تغییر علاقه دارند.


بازار کار رشته آموزش ابتدایی چگونه است؟ در مقاله معرفی رشته آموزش ابتدایی بخوانید.


 

 


پیشنهاد میشود مطلب 16 دلیل شکست استارتاپ ها را در روبرد مطالعه کنید.


 

نکاتی برای تقویت هوش هیجانی

داشتن هوش هیجانی مهم است، اما برای ارتقای مهارت های اجتماعی و عاطفی خود چه اقداماتی می توانید انجام دهید؟ می دانید که هوش هیجانی یک مهارت محسوب می شود و قابل یادگیری است. در اینجا چند نکته وجود دارد که به شما کمک می کند مهارت های هوش هیجانی خود را تقویت کنید.

  • شنونده باشید

اگر می خواهید احساس دیگران را بفهمید، اولین قدم توجه است. برای گوش دادن به آنچه مردم سعی می کنند به شما بگویند، هم به صورت شفاهی و هم به صورت غیر کلامی وقت بگذارید. زبان بدن می تواند معانی زیادی داشته باشد. وقتی احساس می کنید شخصی احساس خاصی دارد، عوامل مختلفی را که ممکن است در ایجاد این احساس موثر باشند، در نظر بگیرید. کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند قبل از اینکه نوبت پاسخ دادنشان برسد خوب گوش می کنند و تا خوب حرف بزنند؛ در نتیجه به جزئیات دقت و از بروز سوتفاهم جلوگیری می کنند.

  • همدلی کنید

استفاده از احساسات بسیار مهم است، اما شما همچنین باید بتوانید خود را جای دیگران بگذارید تا واقعاً دیدگاه او را درک کنید. همدلی با دیگران را تمرین کنید. تصور کنید که در موقعیت آن ها چه احساسی خواهید داشت. چنین فعالیت هایی می تواند به شما در ایجاد درک احساسی از یک موقعیت خاص کمک کند و همچنین مهارت های احساسی قوی تری را در دراز مدت تقویت کند. افراد با EQ بالا می دانند همدلی کردن قدرت عاطفی را نشان می دهد، نه ضعف.

  • انعکاس دهید

توانایی استدلال با احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی است. در نظر بگیرید که چگونه احساسات شما بر تصمیمات و رفتارهای شما تأثیر می گذارد. وقتی به نحوه واکنش دیگران فکر می کنید ، نقشی را که احساسات آنها ایفا می کند ، ارزیابی کنید.چرا این شخص چنین احساسی دارد؟ آیا عوامل ناشناخته ای وجود دارد که می تواند در ایجاد این احساسات مثر باشد؟ احساسات شما چگونه با احساسات آنها متفاوت است؟ با بررسی چنین سالاتی ، ممکن است متوجه شوید که نقش احساسات در نحوه تفکر و رفتار افراد چگونه آسان تر می شود.

  • حفظ مثبت نگری

قدرت مثبت نگری را دست کم نگیرید. اگر کسی بخواهد دیگران را تحت تاثیر قرار دهد، به راحتی می تواند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، به حالات دیگران آگاهند و اجازه نمی دهند احساسات منفی دیگران بر روی مثبت نگریشان تاثیر بگذارد. آن ها می دانند برای داشتن یک روز خوب دقیقا باید چه کاری انجام دهند.

  • توانایی انتقاد

در مواقعی که ناراحت می شوید، به جای عصبانیت یا رفتارهای تکانشی باید بتوانید به درستی نقد کنید. توانایی نقد کردن بخش مهمی از هوش هیجانی است. برای تقویت هوش هیجانی، هر گاه موضوعی شما را آزرده خاطر کرد، سکوت و فکر کنید؛ ببینید این موضوع ناراحت کننده از کجا نشات می گیرد و چگونه می توانید به طور سازنده مشکل را حل کنید.

 

  • خونگرم و معاشرتی باشید

برای تقویت هوش هیجانی سعی کنید همیشه لبخند بزنید و رابطه مثبت و گرمی با بقیه برقرار کنید. نیاز است برای ارتقا مهارت های اجتماعی خود زمان بگذارید. افراد با هوش هیجانی بالا، روابط بین فردی خوبی دارند، می دانند در شرایط گوناگون چگونه با دیگران تعامل داشته باشند و حتی چگونه ارتباط غیر کلامی را حفظ کنند.

 

مشکلات هوش هیجانی

داشتن مهارت های هوش هیجانی پایین می تواند منجر به تعدادی از مشکلات احتمالی شود که می تواند بر حوزه های مختلف زندگی از جمله کار و روابط تأثیر بگذارد پایین بودن سطح هوش هیجانی می تواند اشکالاتی داشته باشد، اما داشتن مهارت های احساسی بسیار بالا نیز می تواند چالش هایی را به همراه داشته باشد. مثلا:

  • تحقیقات نشان می دهد که افراد دارای هوش هیجانی بالا در واقع ممکن است خلاقیت و ابتکار کمتری داشته باشند.
  • افرادی که از لحاظ احساسی بسیار باهوش هستند ممکن است از ترس آسیب رساندن به احساسات دیگران در ارائه بازخورد منفی برایشان مشکل باشد.
  • تحقیقات نشان داده است که گاهی اوقات EQ بالا می تواند برای اهداف دستکاری و فریبنده استفاده شود.

 


پیشنهاد میشود مطالب محیط کاری چیست و لیست شبکه های اجتماعی را در روبرد مطالعه کنید.


 


نویسنده:

نظرات

مقالات مرتبط: