روبرد روبرد
    #هوشمندشاپ #عطر #عطر_زنانه #عطر_مردانه #perfume
    جستجوی پیشرفته
  • ورود/ثبت نام

  • © 2025 روبرد
    درباره ما • ارتباط با ما • سیاست های حفظ حریم شخصی • قوانین روبرد • راهنمای تبلیغات روبرد • معرفی روبرد به دوستانتون • راهنمای موقعیت های کارآموزی • دانلود اپلیکیشن • راهنما

    انتخاب زبان

  • Persian
آموزشگاه روبرد
کاربران کارجویان
رویدادها
نیازهای تحصیلی
صفحات
مقالات
آموزشگاه روبرد کاربران کارجویان نیازهای تحصیلی رویداد ها صفحات مقالات
User Image
برای تنظیم بهینه کاور، آنرا جابجا کنید

محمدحسین خدایاری

من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
ارسال پیام و دنبال کردن
  • پست ها107
  • رزومه من
  • شبکه من 98
  • صفحات دنبال شده7
98 شبکه
107 پست
مهندسی کامپیوتر
دانشگاه آزاد
كپي كردن لينك پروفايل
محمدحسین خدایاری
محمدحسین خدایاری  
 من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
2 سال قبل  قبل

امروز ۲۶ آبان ماه، زادروز "محمدتقی شمس لنگرودی" عزیز (۱۳۲۹ در لنگرود) هستش.
برنده نخستین "جایزه شعر احمد شاملو" برای اثر "منظومه بازگشت و اشعار دیگر" (درسال ۱۳۹۳ توسط نشر چشمه چاپ و در سال ۱۳۹۴ به عنوان برگزیده اول جایزه شعر اخمد شاملو معرفی شد)

-----------------------------
.... و دانستن رازی تلخ بود
و مدرسه رازی تلخ بود ....
#منظومه‌بازگشت‌واشعاردیگر
#محمدتقی‌شمس‌لنگرودی


پسندیدن
نظر
محمدحسین خدایاری
محمدحسین خدایاری  
 من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
2 سال قبل  قبل

یکی از بزرگترین شاهکار های موسیقی🤗♥️
** یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند **
-------------
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم

به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم

دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟
#حافظ
-------------
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار من
ترسم صدای پرپرت از خواب بیدارش کند

پیراهنی از برگ گل بهر نگارم دوختم
بس که لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند

ای آفتاب آهسته نِه پا درحریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
#ملاعلی‌ترابی‌جهرمی


پسندیدن
نظر
محمدحسین خدایاری
محمدحسین خدایاری  
 من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
2 سال قبل  قبل

بعد از کلی درد و سختی از پیشمون رفت 😢
https://rastikerdar.blog.ir/
این وبلاگ دیگه آپدیت نمیشه 😔
صابر راستی کردار بزرگ و عزیز روز ۲۳ آبان ۱۴۰۲ درگذشت🖤🤍🖤


پسندیدن
نظر
avatar

زهرا عباسی

 
روحش شاد😢
1 · 0 · پاسخ · 1700197394

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

avatar

Fatemeh Fahimpour

روحشون شاد😔
1 · 0 · پاسخ · 1700206015

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

محمدحسین خدایاری
محمدحسین خدایاری  
 من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
2 سال قبل  قبل  در حال گوش دادن یه پاییز | محسن چاووشی

.... تو چشات عزیزم من رو دفن کن که مزار پرنده توی آسمونه ....


پسندیدن
نظر
avatar

Fatemeh Fahimpour

👌👌
1 · 1 · پاسخ · 1700157939

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

محمدحسین خدایاری
محمدحسین خدایاری  
 من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
2 سال قبل  قبل

من ریزه کاری های بارانم
در سرنوشتی خیس می مانم

دیگر درونم یخ نمی بندی
بهمن ترین ماه زمستانم!

رفتی که من یخچال قطبی را
در آتش دوزخ برقصانم

رفتی که جای شال در سرما
چشم از گناهانت بپوشانم

ای چشمهای قهوه قاجاری!
بیرون بزن از قعر فنجانم

از آستینم نفت می ریزد
کبریت روشن کن، بسوزانم

از کوچه های چرک می آیم
در باز کن، سر در گریبانم

در باز کن ،شاید که بشناسی
نتهای دولاچنگ هذیانم

یک بی کجا درمانده از هر جا
سیلی خور ژنهای خودکامه

صندوق پُست پَست بی نامه
یک واقعاً در جهل علامه

یک واقعاً تر شکل بی شکلی
دندانه های سین احسانم

دندانه ام در قفل جا مانده
هر جور می خواهی، بچرخانم

سنگم که در پای تو افتادم
هر جا که می خواهی، بغلتانم

پشت سرت تابوت قایقهاست
سر بر نگردان روح عریانم!

خودکار جوهر مرده ‌ام یا نه؟
چون صندلی از چار پایانم

می خواهی آدم باش یا حوّا
کاری ندارم، من که حیوانم

یک مژه بر پلکم فرود آمد
یک میله از زندان من کم شد

تا کش بیاید ساعت رفتن
پل زیر پای رفتنم خم شد

بعد از تو هر آیینه ای دیدم
دیوار در ذهنم مجسم شد

از دودمان سدر و کافوری
با خنده از من دست می‌شوری

من سهمی از دنیا نمی خواهم
می خواستم، حالا نمی خواهم

این لاله‌ بدبخت را بردار
بر سنگ قبر دیگری بگذار

تنهایی ام را شیر خواهم داد
اوضاع را تغییر خواهم داد

اندامی از اندوه می سازم
با قوز پشتم کوه می سازم

باید که جلاد خودم باشم
تفریق اعداد خودم باشم

آن روزها پیراهنم بودی
یک روز کامل بر تنم بودی

از کوچه ام هرگاه می رفتی
با سایه‌ من راه می رفتی

ای کاش در پایت نمی افتاد
این بغض‌های لخت مادرزاد!

ای کاش باران سیر می ‌بارید
از دامنت انجیر می بارید!

در امتداد این شب نفتی
سقط جنونم کردی و رفتی

در واژه های زرد می میرم
در بعدازظهری سرد می میرم

باید کماکان مُرد، اما زیست
جز زندگی در مرگ راهی نیست

باید کماکان زیست، اما مُرد
با نیشخندی بغض خود را خورد

انسان فقط فوّاره ای تنهاست
فوّاره ها تُف های سر بالاست

من روزنی در جلد دیوارم
دیوار حتماً رو به آوارم
آواره یعنی دوستت دارم…

آوار کن بر من نبودت را
با “روت” نه با فوت ویرانم

از لای آجر‌ها نگاهم کن
پروانه ای در مشت طوفانم

طوفان درختان را نخواهد برد
از ابر باران زا نترسانم

بو می کشم تنهایی خود را
در باجه‌ زرد خیابانم

هر عابری را کوزه می بینم
زیر لبم خیّام می خوانم

این شهر بعد از تو چه خواهد کرد
با پرسه های دور میدانم؟

یک لحظه بنشین برف لاکردار!
دارم برایت شعر می‌خوانم ....

#احسان‌افشاری
#دودریک


پسندیدن
نظر
نمایش پست های بیشتر

ثبت نیاز تحصیلی جدید