قدم اول: وسایل خود را جمع آوری کنید
برای نوشتن یک داستان، به دفترچه یادداشت خوش دست شما، قلم یا مداد و تخیل شما نیاز هست.
قدم دوم: با انتخاب عنوان شروع کنید
شما نمیتونید داستانی بدون عنوان داشته باشید، میتونید؟! در تصویر بالا میتونید چند عنوان برای داستان را مشاهده کنید.
راهنمایی:
۱- عنوانی را انتخاب کنید که قبلاْ کسی استفاده نکرده باشه! این سختترین مرحله هست چون درباره عنوان باید تحقیق انجام بدید تا مطمئن شید تکراری نیست!
۲- عنوان شما باید مربوط به خود داستان باشه! یعنی در داستان اومده باشه مثل هری پاتر یا سنگ جادو که در خود کتاب زیاد استفاده شده.
۳- عنوان شما باید خلاقانه باشه. هیچ کس یک عنوان خسته کننده را نمیپسنده! مثلاً این عنوان: «نام من اینست…» یا عنوان «دفتری برای زندگی» را معمولاً انتخاب نمیکنند. در داستان شما قدرتهای نهفته ای وجود داره، اما اگر عنوان شما خلاق و جذاب نباشه، کسی متوجه نمیشه که داستان شما چقدر شگفت انگیز هست!
قدم سوم: انتخاب شخصیتها
حالا، کتاب شما به چند شخصیت احتیاج داره! قهرمان، آدم ناتوان، مغز متفکر جنایتکار …. شخصیتهای شما میتونند هر چیزی باشند. سرباز، نجار، قاتل خیلی ترسناک …. یا هر چیزی که میتونید تصور کنید.
اول خواننده خودتون را در نظر بگیرید. اگر برای یک بچه شش ساله داستان مینویسید نمیتونید یک داستان پر از خشونت و وحشت داشته باشید. پس باید شخصیت داستان متناسب با گروه سنی خواننده باشه.
چند نمونه شخصیت مثال میزنم:
مریم- شخصیت اصلی داستان، بر اثر بیماری میمیره.
حامد – عاشق مریم بود. قوی، شجاع، باهوش.
سعید – دلگرم کننده، حامی، شوخ.
زهرا – بهترین دوست مریم. مرگ بر اثر سرطان.
این شخصیتها براساس آشنایان معرفی شده، البته با کمی تغییرات. شما هم به اطرافیان نگاه کنید و شخصیت داستان خود را پیدا کنید.
راهنمایی:
۱- شخصیت شما باید دارای اسمی باشه که برای مخاطب شما جذاب باشه یا اسمی باشه که خواننده آن را بیاد بیاره.
۲- شخصیت میتونه براساس افراد واقعی باشه، حتی اگر آن را نشناسید. مثلاً در مورد یک شخصیت داستان که هوشمند هست و براساس تکنولوژی کار میکنه و دانش گستردهای هم در مورد رایانه داره میتونه براساس شخصیت استیو جابز باشه. کسانی که از شما الهام میگیرند میتونند به شما در گسترش شخصیتهای شما کمک کنند.
۳- اطمینان حاصل کنید که توضیحات مفصلی در مورد شخصیتهای خود نشان دادهاید. اگر بگویید:«مریم موهای نارنجی و چشمهای آبی داشت»، این یک توصیف هست. شما میخواهید خواننده بتواند شخصیت را تجسم کند. مثلاً «موهای مریم به رنگ نارنجی آتشین بود و تا کمرش میرسید. چشمان او مانند خود آسمان آبی و درخشان بود.» این توصیف بسیار بهتری هست زیرا میتواند تصویر بهتری از مریم بیان کند.
قدم چهارم: خط داستان – طرح
هر داستانی نیاز به طرح داره. به دلیل اینکه بدون طرح، داستان شما با هم ترکیب میشه و معنی نمیده! اگر کتابی معنایی نداشته باشه هیچ کس تمایل به خوندن اون نداره!
عکس یک نمودار که داستان با شروع و بعد اوج و پایان درش هست
راهنمایی:
۱- مطمئن شوید که خط طرح شما منطقی هست. شروع داستان باید با دقت باشد و پایانش هم همینطور مطابق طرح داستان باشد.
۲- روشهای دیگر سازماندهی را هم انتخاب کنید به عنوان مثال میتوانید از یک نمودار جریان استفاده کنید.
۳- چیزهای زیادی به داستان خود اضافه نکنید. به عنوان مثال: اگر شخصیتهای زیادی اضافه کنید، خواننده ممکن هست در مورد اینکه چه کسی کیه گیج شه.
قدم پنجم: تقویت واژگان و تصمیم گیری در مورد دیدگاه خود
واژگان خود را تقویت کنید
هر داستان نیاز به انتخاب واژه متنوع و جذاب داره.
کلماتی مانند «خوب» و «چیزها» را که به عنوان مثال گفتیم سعی کنید استفاده نکنید، به دلیل اینکه کلمات توصیفی جذابی برای داستان نیستند. اینها کلمات مهد کودکی هستند که هوش شما را در نوشتن پایین میارند. شما میتونید واژه «زیبا» را به «زرق و برق دار» جایگزین کنید. واژگان نقش مهمی در موفقیت داستان شما دارند.
راهنمایی:
۱- کلماتی مثل «واضح» و «شگفتانگیز» هم توصیفی هستند و هر واژه و عبارتی که کامل بتونه آنچه را که میخواهید توصیف کنه و توضیح بده باید استفاده شه.
۲- وقتی بخواهید برای واژههای کسل کننده جایگزین پیدا کنید بهتره از لغت نامه و اینترنت استفاده کنید.
قدم ششم: ساختار جمله و تنوع
ساختار جمله در داستان نویسی حیاتی هست. یادتون باشه استفاده از بندهای واحد برای کل داستان خواننده را خسته میکنه و باعث میشه که کتاب را زمین بگذاره و دیگه هرگز نخوانه. از جملات ساده و ملایم استفاده کنید.
مرحله هفتم: برو داستانت را بنویس!