آموزش های تخصصی در

آموزشـــــــــگاه روبرد

با اکانت حرفه ای روبرد نامحدود آموزش ببین!

برنامه نویسی نرم افزار توسعه فردی
مشاهده آموزش ها
مهدی رحیمی
مدیریت بازاریابی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر }

« کارآفرین های کارمند! » (قسمت اول - پاردوکسی در فضای کسب و کار)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۲۸


امروزه افراد زیادی در کشور هستند که خود را «کارآفرین» می دانند. در تعریف کلاسیک کارآفرینی (Entrepreneurship) آمده که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. یعنی این هر کسب و کاری را نمی توان «کارآفرینی» نامید. بلکه باید این امر در ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار نهادینه شود. در غیر این صورت، آن کسب و کار ، کارآفرینی نخواهد بود.
بسیاری از مدعیان کارآفرینی، در واقع گرفتار تله های کسب و کار شده اند که برخی کارشناسان از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند. که ما در این یادداشت نام «کارآفرینِ کارمند» را انتخاب کرده، و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی گفتگو خواهیم کرد.

علاقمندی به کار:
مهم ترین شاخصه تمایز بین کارآفرینِ واقعی و کارآفرینِ کارمند، میزان علاقه ی وافر او به کسب و کارش است. کارآفرینی، شغل نیست، نوعی ذهنیت است. کارآفرین، کسب و کار خود را زندگی می کند و شبانه روز در فکر پیشرفت و کشف ایده های جدید است. کارآفرین به واسطه علاقه به کارآفرینی، مشکلات و سختی ها را به جان می خرد و برای هدفش تلاش مضاعف می نماید. اما کارآفرین کارمند، شاید بالاجبار و به واسطه نظر دیگران و جوّ اطرافیانش، به کارآفرینی روی می آورد. در حالی که میزان کمِ علاقه ی او، به تدریج آن کسب و کار را به نابودی می کشاند.

اهداف سازمانی:
از مهمترین موضوعاتی که در طرح کسب و کار (Business Plan) بایستی به آن توجه شود، چشم انداز و اهداف گروه کسب و کار است. اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی که با جزئیات دقیق طبق مدل SMART در طرح نگاشته می شود. ولی ما بسیاری از کسب و کارها و کارآفرین هایی می بینیم که هیچ هدف سازمانی نداشته و به کار خود ادامه می دهند. این مشکل باعث تضعیف انگیزه مدیر و کارکنان خواهد شد. یک کارآفرینِ کارمند، چون هدفی ندارد تنها و تنها سرگرم کارهای زیاد می شود، او همیشه سرش شلوغ است، بی آنکه به اهداف و رویاهای بلندمدت خود فکر کند. و به مانند یک کارمند، زمان را می گذراند تا روزی که احساس خستگی، نا امیدی و بی انگیزگی کند. که این روز خیلی زود فرا می رسد.

تشریفات زیاد در شروع کار:
مهمترین تله کسب و کار و دام بزرگ مدیریتی، تشریفات بیش از اندازه و پیش از شروع کسب و کار است. استفاده از ابزارها و تجهیزات در زمانِ مناسب خود، منجر به پیشرفت می شود. اما دیدگاه افراط گونه ای که برخی برای مجهز کردن دفتر و وسائل کار خود دارند باعث می شود که آنها دچار توهم کارآفرینی شده و ظواهر و ابزار را نوعی کسب و کار بپندارند. مثلاً: یک شرکت در ابتدای کار خود است و مشتری ندارد، اما سالن کنفرانس مجهز و تشکیلات عریض و طویلی در دفتر کار موجود است.

ساعت کاری مشخص:
همانطور که در بالا ذکر شد، کارآفرینی، نوعی زندگی است. که در برخی موضوعات، درباره «سبک زندگی کارآفرینی»، صحبت می شود. بنابراین وجود ساعت کاری مشخص، مصداق بارز کارمندی است. کارآفرینی که کار خود را به ساعاتی خاص محدود نماید، فی نفسه نمی تواند باعث پیشرفت کسب و کار شود. شاید اینجا سوالی مطرح باشد که: آیا باید شبانه روز کار کرد؟! جواب منفی است. موفقیت در کارآفرینی، با تلاش هدفمند و مدیریت ایده های نو بدست می آید. ولی نباید خود را بی دلیل به چند ساعت فعالیت، محدود کرد.

منتظر مشتری یا سفارش ماندن!
یکی از جالبترین وجوه تمایز یک کارآفرینِ واقعی و یک کارآفرینِ کارمند، این است که کارمند، همیشه منتظر مشتری یا بهتر بگوییم، «ارباب رجوع» است. در اینجاست که تفاوت مشتری با ارباب رجوع، در فلسفه ی مدیریت قرار می گیرد. کارآفرین واقعی به دنبال ارتباط با مشتری و تأمین رضایت اوست. که این امر منتج به سودآوری و تقویت برند می شود. اما یک کارمند، مشتری را ارباب رجوع می بیند که برعکس مشتری، نمی تواند به او علاقه ای داشته باشد. سود او در کاهش ارباب رجوع است، نه

افزایش رضایت مشتری!
بنابراین، کارآفرین کارمند، تا لحظه ای که مشتری مراجعه نکرده، خودش را سرگرم کرده و در لحظه ی آخر برای فروش یا ارائه خدمت، به محل مراجعه می کند. و در پایان، مجدداً به سرگرمی و اتلاف وقت می پردازد تا مشتری بعدی بیاید. گویا این کسب و کار همچون باری بر دوش او می باشد.


پایان

image