روبرد روبرد
    #هوشمندشاپ #عطر #عطر_زنانه #عطر_مردانه #perfume
    جستجوی پیشرفته
  • ورود/ثبت نام

  • © 2025 روبرد
    درباره ما • ارتباط با ما • سیاست های حفظ حریم شخصی • قوانین روبرد • راهنمای تبلیغات روبرد • معرفی روبرد به دوستانتون • راهنمای موقعیت های کارآموزی • دانلود اپلیکیشن • راهنما

    انتخاب زبان

  • Persian
آموزشگاه روبرد
کاربران کارجویان
رویدادها
نیازهای تحصیلی
صفحات
مقالات
آموزشگاه روبرد کاربران کارجویان نیازهای تحصیلی رویداد ها صفحات مقالات
User Image
برای تنظیم بهینه کاور، آنرا جابجا کنید

مهشید عطایی

مهندسی برق گرایش الکترونیک
ارسال پیام و دنبال کردن
  • پست ها153
  • رزومه من
  • شبکه من 130
  • صفحات دنبال شده8
130 شبکه
153 پست
مهندسی برق گرایش الکترونیک
دانشگاه سمنان
كپي كردن لينك پروفايل
مهشید عطایی
مهشید عطایی
مهندسی برق گرایش الکترونیک دانشگاه سمنان }
1 سال قبل  قبل

سلام
.
.
کدهایی که تو گیت هاب قرار داده شده صد در صد درسته ؟


پسندیدن
نظر
avatar

حسن حسینعلی پور

 
نه احتمال داره اشتباه باشه
0 · 0 · 1722577012
1 پاسخ

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

مهشید عطایی
مهشید عطایی
مهندسی برق گرایش الکترونیک دانشگاه سمنان }
1 سال قبل  قبل

image

پسندیدن
نظر
مهشید عطایی
مهشید عطایی
مهندسی برق گرایش الکترونیک دانشگاه سمنان }
1 سال قبل  قبل

کی قول داده فیلترینگ رو برداره؟ من فردا به همون رای میدم، خسته شدم أه کل امروزم بخاطر سرعت نت و محدودیت ها هدر رفت🤕😭


پسندیدن
نظر
avatar

زهرا عباسی

 
قولم بدن الکیه
1 · 0 · پاسخ · 1719557845

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

avatar

Ahmed Mobin

جالبه یکی گفته بود برمیدارم بعد توی اکثر فیلترشکن ها تبلیغشو ميبینی.
0 · 0 · 1719617300
1 پاسخ

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

مهشید عطایی
مهشید عطایی
مهندسی برق گرایش الکترونیک دانشگاه سمنان }
1 سال قبل  قبل

نمیدونم مشکل از منه یا بقیه، این روزها تو هرجمعی میرم هم کلام پیدا نمیکنم چون هیچکس درمورد موضوع مورد علاقه من حرف نمیزنه، موضوع ها تکراریه برام، همه یا تازه عمل زیبایی کردن یا نوبت دارن که برن، یا تازه از آرایشگاه اومدن و یا نوبت دارن که برن، یکی از آقایون به یکی از خانومها میگفت کجا رفتی برای زیبایی خیلی خوب شده میخوام خانومم رو بفرستم، و نهایتا این شد که یکی با اشاره به منی که گفته بودم علاقه ای به این کارها ندارم گفت: چون پول نداره بره حسادت میکنه ولش کنید


پسندیدن
نظر
avatar

Hediyeh Saberi

اصلا فکر نکنین و مهم نباشه این حرفا واقعاا.. هرکی مسیر و نظر خودشو داره و شما بهترینید ♥
5 · 0 · 1719318098
1 پاسخ

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

avatar

میلاد قهرمانی

آفرین
3 · 0 · پاسخ · 1719468015

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

avatar

میلاد قهرمانی

آفرین
0 · 0 · پاسخ · 1719468025

حذف نظر

آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟

مهشید عطایی
مهشید عطایی
مهندسی برق گرایش الکترونیک دانشگاه سمنان }
1 سال قبل  قبل

من اینطوری عوض شدم!

به مدت چندين سال همسرم به یک اردوگاه در صحرای (ماجوی) کالیفرنيا فرستاده شده بود. من برای اینکه نزدیک او باشم، به آنجا نقل مکان کردم واین درحالی بود که از آن مکان نفرت داشتم.

همسرم برای مانور اغلب در صحرا بود و من در یک کلبه کوچک تنها می ماندم. گرما طاقت فرسا بود و هیچ هم صحبتی نداشتم. سرخ پوست ها و مکزیکی ها ی آن منطقه هم انگلیسی نمیدانستند. غذا و هوا و آب همه جا پر از شن بود. آنقدرعذاب می کشیدم که تصمیم گرفتم به خانه برگردم و حتی قید زندگی مشترک مان را بزنم.

نامه ای به پدرم نوشتم و گفتم یک دقیقه دیگر هم نمی توانم دوام بیاورم. می خواهم اینجا را ترک کرده و به خانه شما برگردم. پدر نامه ام را با دوسطر جواب داده بود، دو سطری که تا ابد در ذهنم باقی خواهند ماند و زندگی ام را کاملا عوض کرد.«دو زندانی از پشت میله ها بیرون را می نگریستند...یکی گل و لای را می دید و دیگری ستارگان را!»

بارها این دو خط را خواندم واحساس شرم کردم.
تصمیم گرفتم به دنبال ستارگان باشم و ببینم جنبه مثبت در وضعیت فعلی من چیست؟
با بومی ها دوست شدم و عکس العمل آنها باعث شگفتی من شد.

وقتی به بافندگی و سفالگری آنها ابراز علاقه کردم، آنها اشیایی راکه به توریست نمی فروختند را به من هدیه کردند.
به اشکال جالب کاکتوس ها و یوکاها توجه می کردم.
چیزهایی در مورد سگهای آن صحرا آموختم و غروب را مدام تماشا می کردم. دنبال گوش ماهی هایی می رفتم که از میلیون ها سال پیش، وقتی این صحرا بستر اقیانوس بود، در آنجا باقی مانده بودند.

چه چیزی تغییر کرده بود؟
صحرا و بومی ها همان بودند.
این نگرش من بود که تغییر کرده و یک تجربه رقت بار را به ماجرایی هیجان انگیز و دلربا تبدیل کرده بود.
من آنقدر از زندگی در آنجا مشعوف بودم که رمانی با عنوان ” خاکریز های درخشان” در مورد زندگی درصحرای ماجوی نوشتم.

من از زندانی که خودم ساخته بودم به بیرون نگریسته و ستاره ها را یافته بودم.
اگر به فرزندان خود رویارویی با سختی های زندگی را نیاموزیم در حق آنها ظلم کرده ایم


پسندیدن
نظر
نمایش پست های بیشتر

ثبت نیاز تحصیلی جدید