اگر روزگاری حین کار کردن با گیرنده ی سیگنالی به بزرگی رصد خانه ی "آرایه ی بسیار بزرگ" با چنین پیامی از اعماق راه شیری مواجه شوید، عکس العملتان چه خواهد بود ؟
مدت هاست نسل بشر به دنبال همسایگانی میگردد؛ که بتواند تمام فیلم های علمی تخیلی را به زبان شیرین علم دوبله کرده و ثابت کند که، حیاتی خارج از سیاره ی زمین وجود دارد؛ که احتمالا پیشرفته تر، فلزی تر و تکنولوژیکی تر است! همسایگانی که ممکن است مانند فیلم Contact 1997 هزاران سال نوری از ما فاصله داشته باشند.
بگذارید مقاله را از داستان ها و فیلم های علمی تخیلی شروع کنیم.
ذهن همیشه کنجکاو ما انسان ها که هرگز دست از تلاش نکشیده است، در این سال ها با پیشرفت های شگرفی رو به رو شده است که مدتها بود وی را با فرضیه های متعدد مشغول به خود کرده بود. کشف سیاه چاله ی مرکز کهکشان راه شیری ( کمان A ) در این پست تلگرام ، ساخت و توسعه ی ایستگاه فضایی ( ISS )، ارسال چندین مریخ نورد قدرتمند و خارق العاده مانند همین آخری InSight نمونه های بی نظیر از رشد بشر در سالهای اخیر در حوزه ی علوم فضایی است. فیلم های علمی تخیلی در خصوص موجودات فرا زمینی یا به تعبیر بهتر یوفو ها ( Undefined Flying Object ) دارای نقطه های اشتراکی هستند که عمدتا به تاثیر از فیلم های قبلی نبوده و پایه های علمی دارد. مثلا در این فیلم ها موجودات ناشناخته ای که مدت هاست ذکر و خیرشان موضوع داغ محافل علمی و غیر علمی ما شده، با خصوصیات مختلفی ترسیم و توصیف شده اند. این موجودات عمدتا دارای بیشتر از سه بعد بوده و با سرعت نور سفر میکنند؛ به راحتی با ما ارتباط برقرار کرده اما خودشان مایل به ارتباط با ما نیستند؛ دست کم تا امروز که نبوده اند! ظاهرشان اصلا شبیه ما نیست و از ما پیشرفته تر اند. همچنین در این فیلم ها آنها دارای روحیه و نگرشی مثبت توصیف شده اند و به کرات دیده شده که تنها راه ارتباط با این موجودات از طریق زبان نشانه است! یعنی به طور کلی ما چند پارامتر داریم:
- سریع اند ( به سرعت نور )
- دارای پیچیدگی عمیق فضا-زمانی هستند
- راه ارتباط با ما را میدانند
- صلح طلب اند
- زبان نشانه جهانی، یا حتی کیهانی است!
- به شدت پیشرفته اند
علم چه میگوید؟
مطالب بالا در ذهنتان باشد تا به لحاظ علمی، با شواهد حاصل از رشد تکنولوژی برای اثبات وجود آنها در اولین مرحله کمی آشنا شویم.
علم ما انسان ها در چند خصوص برای وجود آنها و شرایط وجودشان برنامه ریزی و دستور العمل هایی تعریف کرده که بسیار نزدیک به شرایط زیستی و حیاتی انسان است.
به لحاظ زیستی:
- من با خیلی بررسی های اخیر برای کشف سیاره های قابل زیست که اکنون بشر مورد مطالعه قرار میدهد مشکلی بزرگ دارم و آن هم این است که از کجا معلوم آنها مکانیزم حیاتشان شبیه ما باشد؟ ما همینجا در زمین صدها جور حیات مختلف داریم که بعضی حالات خاص از این حیات ها به قدری مخصوص به بومی های آن منطقه است که واقعا از محدوده ی تحمل انسان های سایر نقاط خارج است. مثلا شما اسکیمو ها و سبک زندگی آنها را به عنوان نمونه در نظر گرفته و به این سوال پاسخ بدهید که، آیا ممکن شما مانند آنها بدون هیچ کمکی در قطب دوام بیاورید؟ یا مثلا در سفر به کشور های گرمسیری مانند هندوستان و ... میتوانم قول بدهم که اگر در منطقه ای گرمسیری نبوده اید، فکر زندگی کردن در آن کشور ها را به طور کلی کنار میگذارید! خب پس Habitable Zone فقط به درد ما انسان ها و سایر گونه های کشف شده بر روی زمین میخورد نه کل موجودات جهان.
- علم زیست شناسی میگوید میکروب به عنوان ابتدایی ترین گونه ی جانوری حداقل به آب برای حیات خود وابسته است، با فرض پذیرش این فرضیه که ما میبایست حداقل بتوانیم فضایی فراهم آوریم که میکروب ها تکثیر شوند، تا بتوانیم به آن سیاره امیدوار باشیم، باید گفت که حداقل چیزی که ما نیاز داریم آب و البته هواست تا موجودات بتوانند تنفس کنند. پس در سیاره ی آنها باید حداقل آب به عنوان یک ترکیب لازم و حقیقی برای رشد هر نوع گونه ی ثانویه ای وجود داشته باشد.
- ترکیب دو نظریه ی بالا نتیجه را به شکلی پیچیده تکمیل میکند و ما در نهایت به ساختاری اولیه در مورد این موجودات دست میابیم که به آب مربوط است.
- فشار هوا، وجود هوا و لایه ی محافظ همگی از جمله پارامتر های مهم برای حیات بشر اند که با وجود تفاوت هایی در آستانه ی تحمل گونه های مختلف جانوری و همچنین اقوام مختلف بشری، اما به عنوان پارامتر هایی حیاتی طبقه بندی میشوند.
- وجود آب برای زیست بشر، گیاه و هر نوع گونه ای یک امر حیاتی در زمین، و طبق تحقیقات اخیر موضوعی حیاتی و مهم در مریخ است که در این مقاله به طور مفصل توضیح داده شده است.
- همچنین اکوسیستم باید به لحاظ فیزیکی دارای چرخه ای منظم باشد؛ به گونه ای که بدون دخالت شخصی ثالث، طبیعت قابلیت بازیابی کامل خودش را در طول قرن های متمادی داشته باشد. این خود وابسته به حفظ شرایطی خاص من جمله فاصله ای مناسب از خورشید و دیگر سیاره ها میباشد.
به لحاظ فیزیکی:
- آنها میبایست فاقد ساختار بدنی بسته و وابسته به هم مشابه با انسان، دست کم در فضایی سه بعدی قابل درک ما باشند.
- آنها نباید وجودی قابل رویت داشته باشند؛ چون در حالتی که با سرعت نور سفر میکنیم، امکان تجزیه ی هر نوع فیزیکی به شدت بالاست؛ در نتیجه هنگام توقف ( چنانچه در این حالت مفهومی به عنوان توقف قابل تعریف باشد ) ، بازیابی ذرات در فضای معلق تقریبا غیر ممکن است؛ پس آنها میبایست ساختار بدنی ای ذره ای، پراکنده و غیر قابل رویت داشته باشند.
- کوچکترین پیچیدگی در مفهومی مانند فضا-زمان یعنی شباهت به چیزی که ما نمیدانیم چیست!! علاوه بر همه اینها به دلیل همین پیچیدگی ما الزاما نخواهیم دانست که کجاست و کی حضور دارد!! خب با این تفاسیر، شی یا موجود در آنِ واحد هم هست و هم نیست؛ درست چیزی شبیه آزمایش گربه ی شرودینگر، با این تفاوت که اینجا ماهیت به طور کلی چیزی ورای ادراک مغز و تحلیل سه بعدی انسانی است.
نتیجه گیری
شاید اگر بیشتر فکر کنم بتوانم برای شما بیشتر تحلیل کنم؛ اما تا همینجا برای یک بررسی ابتدایی مابین تصورات ما و واقعیات احتمالی، به اندازه ی کافی فرض علمی-فلسفی داریم.
سریع بودن وابسته به نور است! چقدر سریعتر ؟ طبق علم فیزیک و نتایج نظریه ها و فرضیات آلبرت انیشتین به خصوص در نسبیت عام، اگر من و شما مخاطب محترم رو به روی هم ایستاده و با سرعت به سمت یکدیگر بدویم، مجموع سرعت ما قطعا از سرعت متوسط ما بیشتر خواهد بود؛ اما در مورد نور مسئله فرق دارد! اگر من با سرعت نور و شما با سرعت انسانی به سمت هم حرکت کنیم، مجموع سرعت ما برابر با سرعت متوسط ما خواهد بود چون، سرعت نور همیشه 300.000 کیلومتر بر ثانیه خواهد بود. حتی اگر هردو با سرعت نور به سمت هم بیاییم، باز هم همین اتفاق خواهد افتاد، چون سرعت نور تحت هر شرایطی یکسان است!
حالا بیایم تصور کنیم که این موجودات بتوانند با این سرعت سفر کنند، قطعا بعد از جابه جایی های متوالی باید توسعه یافته تر باشند. همچنین ساختار فیزیکی قابل درک برای ما نیز نخواهند داشت؛ آن هم تنها به این دلیل که در جابه جایی با سرعت نور احتمالا هر چیزی تبدیل به ذره خواهد شد.
اما اگر تصورمان غلط باشد، چیزی را از دست نداده ایم، چرا که احتمالا با یک سری شبه انسان طرفیم. اما در هیچ کجا، من جمله هیچ فیلم علمی تخیلی جز فیلم های The Space Between Us و Avatar که محوریت داستانشان ابدا علمی نیست، صحبتی از اینکه این موجودات به ما شباهت دارند به میان نیامده است.
اما ظاهرا این موجودات علاوه بر علم بر وجود ما در همسایگی شان، ضمن دانستن چگونگی ارتباط با ما، علاقه ای به این ارتباط به دلایل مختلف ندارند. مثلا تصور کنید یک سیگنال با الگویی منظم که حاوی یک پیام مهم است؛ سالهاست از طرف آنها مخابره شده و باید حداقل یک عدد از این سیگنال ها، برای تحلیل به دست ما میرسید؛ اما تا به امروز ظاهرا چیزی یافت نشده است. پس راه ارتباطی با ما را میدانند اما ارتباط برقرار میکنند چون بر اساس ساده ترین اصول آمار و احتمالات، ممکن نیست تمدنی پیشرفته تر از ما در این کهشان وجود نداشته باشد.
شما با یک ناشنوا و فردی که توانایی تکلم ندارد نمیتوانید صحبت کنید؟ قطعا میتوانید! اگر آن فرد در سرزمین شما متولد نشده باشد چطور ؟ بازهم میشود با فرد وارد ارتباط زبانی شد. اما این زبان، انگلیسی یا فارسی نیست؛ این زبان، زبان نشانه است. زبان نشانه باعث میشود شما با یک اثر هنری ارتباط برقرار کنید و همین زبان باعث گویایی و روایت اثر از معنا و مفهوم آن میشود. پس به نظر من فیلم Arrival منطقی ترین حالت ممکن برای ارتباط با آنها را توصیف کرده است.
همه ی اینها را با هم علمی و غیر علمی تحلیل کردیم اما یک چیز را نمیشود در مورد آنها اثبات کرد و آن هم صلح طلبی آنهاست. طبیعت ما انسان ها و هر چیزی در طبیعت در ازای وجود یک ظرفیت عادی در موجودات و حواس ادراک های متفاوت، عمدتا بی دردسر ترین راه را انتخاب میکند؛ بنابراین با رجوع به ماهیت اصلی طبیعت که هیچ موجودی حتی انسان با ظرفیت های عادی، تا زمان احساس خطر به شما حمله نمی کند؛ میتوان اینطور برداشت کرد که آنها دنبال دردسر نمیگردند.
با این تفاسیر یوفو ها، اگر تا کنون با ما ارتباط برقرار نکرده باشند، باید مکانیزمی بسیار پیچیده داشته باشند. در صورتی که با خصوصیات ما انسان ها فرق های مثبتی داشته باشند، میتوان مطمئن بود هرکدامشان به تنهایی حداقل قابلیت اداره ی همه جانبه ی امور یکی بزرگترین کشور های ما را داراست.