پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
.
.
.
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
"شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
#شهریار
💙💛💚
نظر
HamidReza Fakhri
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
/
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند
/
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
/
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
/
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
/
گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
/
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
/
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
/
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
/
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
/
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
/
"شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
حذف نظر
آیا از حذف این نظر اطمینان دارید؟