#شعر
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
*******
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
*******
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
وانکه زو فهمی کند دیوانهای صورتگر است
*******
کس سر مویی ندارد از مسما آگهی
اسم میگویند و چندان کاسم گویی دیگر است
*******
هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو
کی بود مفهوم تو او کو از آن عالیتر است
*******
ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار
کز نم او ذره ذره تا ابد موجآور است
*******
صورتی کان در درون آینه از عکس توست
در درون آینه هر جا که گویی مضمر است
*******
گر تو آن صورت در آئینه ببینی عمرها
زو نیابی ذرهای کان در محلی انور است
*******
ای عجب با جملهٔ آهن به هم آن صورت است
گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است
*******
صورتی چون هست با چیزی و بی چیزی به هم
در صفت رهبر چنین گر جان پاکت رهبر است
*******
ور مثالی دیگرت باید به حکم او نگر
صورتش خاک است و برتر سنگ و برتر زان زر است
*******
تا که در دریای دل عطار کلی غرق شد
گوییا تیغ زبانش ابر باران گوهر است
عطار نیشابوری