دلنوشته_محیط زیست
من یک برگ هستم که در شاخه درخت باد را در بغل میگیرم.
من زیبا و تازه هستم و از پروردگار به خاطر آفرینشم ممنونم.
من آب را از ریشههای درخت میگیرم و اکسیژن را به جو هدیه میدهم.
من سبز زندگی میکنم تا زندگی حفظ شود..
اما این روزها، من نگرانم من غمگینم.
من میبینم که برادران و خواهرانم از درخت میافتند و خشک میشوند.
من میبینم که درختان بریده میشوند و جای خالی آنها باقی می ماند.
من میبینم که هوا آلوده و زمین گرم میشود و باران کمترو کمتر میبارد.
من میبینم که حیوانات دوست داشتنی از جنگل فرار میکنند و به آغوش انقراض پناه می برند.
من میبینم که انسانها بدون توجه به پیامدهای عملکردشان، به تخریب محیط زیست ادامه میدهند.
آیا این انسانها نمیدانند که با تخریب محیط زیست، خود را هم تخریب میکنند؟
آیا آنها نمیفهمند که با از دست دادن تنوع زیستی، خود را از منابع حیاتی، خدمات اکوسیستم، زیبایی طبیعت و ارزش فرهنگی و اخلاقی محروم میکنند؟
من یک برگ هستم
وَ خیلی خوشحالم که انسان نیستم…
ابوالقاسم کریمی
17/تیر/1399
ورامین
#محیط_زیست
#زندگی
#زیستن
#انسان
#مردم
#جهان