💢چطور با اصل ژاپنی "بوشیدو" خودمان را مدیریت کنیم و موفق شویم بوشیدو همان اصول اخلاقی است که ساموراییها ملزم به رعایت آن میشدند و بر مبنای 7 فضیلت زیر تعریف می شود؛ 1.شکیبایی و استقامت (به ژاپنی kennin): این مهم ترین خصوصیتی است که هر کس به عنوان مدیر زندگی خود باید مد نظر داشته باشد. 2.اعتقاد و ایمان به خود( shinnen):یک جنگجو در خودباوری معنا پیدا می کند و رسیدن به این باور که قادر به انجام هر کاری هستیم. 3.توجه و مراقبت رفتاری( shincho): همیشه در تعاملات شخصی احترام و ادب را به کار ببندید. 4.عدالت و انصاف( seigi): عدالت یکی از مهم ترین ویژگی های زندگی سالم شناخته می شود. 5.میانه روی و اعتدال( sessei): حفظ تعادل بین کار و زندگی مهم ترین نتیجه داشتن اصل میانه روی و اعتدال است. 6.سخاوتمندی و نیکوکاری( jozen): قابل اعتماد بودن و انعطاف پذیری در شرایط سخت دو ویژگی مهمی است در اثر پرورش قضیلت های اخلاقی می تواند ایجاد شود. 7.امید و خوش بینی( kibo): هنر شاد بودن در شرایط سخت و تاب آوری از مهم ترین خصوصیت های یک جنگوی واقعی است. ✍ آکادمی مدیریت
💢قانون پیش پا افتادگی: چرا بر روی مسائل کماهمیت، بیشتر تمرکز میکنیم؟ ■تصور کنید در محل کار خود جلسهای ترتیب دادهاید تا درباره ۲ موضوع مهم بحث کنید. اولین مسأله درباره راههایی است که شرکت میتواند میزان انتشار کربن را کاهش دهد. موضوع دوم بحث درباره خرید میزهای جدید برای شرکت است. □واضح است که مسأله اول، اهمیت و پیچیدگی بیشتری دارد. اما صحبت درباره خرید کردن یا خرید نکردن میزهای جدید نسبت به مسأله اول، بسیار راحتتر است. در نتیجه بخش عمدهای از زمان جلسه ممکن است به امور کماهمیتتر اختصاص پیدا کند. ●این تخصیص نامتناسب زمان به قانون پیشپاافتادگی معروف است و باعث میشود موارد پیچیده، کمتر مورد توجه قرار بگیرند. در واقع ما تمایل داریم زمان بیشتری را صرف مسائل کماهمیت کنیم؛ در حالی که امور مهمتر را نادیده میگیریم. پس میزان بحث درباره یک موضوع با پیچیدگی و اهمیت آن موضوع نسبت عکس دارد. بهعبارت دیگر، هر چه یک موضوع، پیچیدگی و اهمیت کمتری داشته باشد، زمان بیشتری صرف بحث و گفتگو درباره آن میشود. ○این قانون اولین بار توسط سیریل نورثكوت پاركینسون مطرح شد. او این مفهوم را در سال ۱۹۵۷ در کتاب خود با عنوان «قانون پاركینسون و سایر مطالعات در زمینه مدیریت» بیان كرد. همچنین ۲ سال قبل یعنی در سال ۱۹۵۵ نظریهای را درباره میزان زمانی که صرف یک کار میشود، مطرح کرد که به قانون پارکینسون مشهور است. در قانون پارکینسون گفته میشود: *هر کار به اندازه زمانی که برای آن تخصیص داده شده طول میکشد.* ■به این معنی که اگر به فردی یک هفته فرصت داده شود تا یک کار را انجام دهد، انجام آن کار یک هفته طول میکشد. با این حال اگر برای انجام همان کار دو هفته به او فرصت داده شود، اتمام کار دو هفته کامل طول خواهد کشید. ■با توجه به قانون پارکینسون، مدیران (بهخصوص مدیران فنی) برای اطمینان از اینکه کارها با عملکرد بالایی انجام میشوند، باید ابتدا مهلت (Deadline) برای اتمام کار تعیین کرده و سپس فرایندهای سازمانی را تعریف کنند. پارکینسون بر اساس این نظریه، استنباطها و برداشتهای مختلفی کرد که یکی از نتایج آن، قانون پیشپاافتادگی بود. □اصطلاح بایکشِدینگ (Bikeshedding) یا «ساختن پارکینگ دوچرخه» هم به قانون پیشپاافتادگی اشاره دارد که در کتاب پارکینسون با یک مثال توضیح داده شده است. در این مثال، یک کمیته فرضی وظیفه دارد درباره ۳ موضوع بحث کند: ▪︎طرح برای ساخت یک رآکتور بزرگ هستهای ▪︎ساخت پارکینگ دوچرخه ▪︎بودجه سالانه قهوه برای جلسات ●ساخت رآکتور هستهای یک مسأله پیچیده است و تعداد کمی از اعضای کمیته با این موضوع آشنا هستند. در نتیجه فقط این افراد درک بیشتری برای این موضوع دارند و میتوانند بهراحتی در بحثها شرکت کنند. اما از آنجایی که بقیه اعضای کمیته نظری درباره این مسأله ندارند، نمیتوانند در بحثها شرکت کنند و بهراحتی با نظر جمع کنار میآیند. ○بنابراین، پس از گذشت تنها ۲/۵ دقیقه از جلسه سریعاً طرح مربوط به رآکتور هستهای تأیید میشود! با این حال، هنوز جلسه تمام نشده و اعضای کمیته باید درباره موضوعهای دیگر هم تصمیم بگیرند. ■مسأله بعدی ساخت پارکینگ دوچرخه است و باید درباره آن تصمیمگیری شود. از آنجایی که این موضوع را اکثر افراد بهخوبی درک میکنند، پس زمان زیادی از جلسه حول بحث درباره پارکینگ دوچرخه میچرخد. سرانجام اعضای کمیته پس از ۴۵ دقیقه بحث درباره دوچرخه بالاخره راهی برای صرفهجویی در هزینهها پیدا میکنند. □اکنون نوبت آخرین موضوع در لیست جلسه است. این موضوع، کماهمیتترین و آسانترین موضوعی است که در دستور کار قرار دارد. بههمین دلیل، آنها بیش از ۱ ساعت بهطور کامل درباره بودجه قهوه بحث میکنند. ●تقریباً هیچ یک از اعضای کمیته، صحبتها و بحثهای پیرامون ساخت رآکتور را نمیفهمیدند. درباره ساخت پارکینگ دوچرخه هم فقط برخی از اعضای کمیته موضوع را درک میکردند. اما همه افراد در جلسه تا حد زیادی میتوانستند درباره بودجه سالانه قهوه اظهارنظر کنند. ○این مثال نشان میدهد که طبق اصل پیشپاافتادگی پارکینسون، بسیاری از افراد علاقه دارند که درباره موضوعات کماهمیت و پیشپاافتاده بحث کنند. شاید ریشه اصلی این علاقه ترس افراد از بیسواد به نظر آمدن یا تنبلی بیش از حد برای تفکر درباره موضوعهای مهم باشد. چنین رفتارها و رویکردهایی را میتوان در هر جنبه از زندگی بهویژه در شرکتها و جلسههای سازمانی مشاهده کرد که همواره از درگیر شدن در بحثهای تخصصی و عمیق فراری هستند!
💢راز موفقیت در شکست نهفته است. کارولین وانگا، رییس و مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری اِسِنس، میگوید گرچه در همه دهه ۲۰ زندگیاش « اسیر ترس از شکست» بود اما در دهه ۳۰ زندگیاش به درک مفهوم این عبارت رسید. وانگا در آن سنین به شاهکاری دست یافته بود که اکثر مردم فقط میتوانستند آرزوی آن را داشته باشند، تبدیل شدن به یک مدیر اجرایی رده بالا در یک شرکت چند میلیارد دلاری. او در سال ۲۰۱۴ به عنوان مدیر ارشد تنوع و شمول شرکت تارگت منصوب شد. با این حال، حالا که وانگای ۴۵ ساله، به یاد میآورد، او بیشتر اوقات فراغت خود در بین جلسات کاری را به بررسی پروفایلهای رسانههای اجتماعی دخترانی که با آنها به دبیرستان میرفت، میگذراند، زندگی آنها را با زندگی خود مقایسه میکرد و حسرت میخورد که آنها مشاغل "بهتر و باحالتری" دارند. در ذهن او، وانگا هنوز ۱۷ ساله بود، مادر سیاهپوست کم سنی که برای بزرگ کردن دخترش مجبور بود کالج را رها کند. وانگا میگوید: «هنوز در مقطعی که دخترم را به دنیا آورده بودم، گیر کرده بودم، و بنابراین تمام کارهایی که از آن زمان به بعد انجام داده بودم، از سر نادانی و محکوم به شکست بودند. من فقط میتوانستم در مورد چیزهایی که در آن شکست خورده بودم، نشخوار ذهنی کنم، که این خود باعث ناتوانی بیشتر شده بود. اما از زمانی که وانگا به تعریف مشکلات در کار و مدیریت آن مشکلات توجه بیشتری کرد، متوجه شد که غلبه بر ترس از اشتباه و برخاستن پس از شکست، دو مورد از بزرگترین نقاط قوت افراد هستند. او رموزی "فوقالعاده ساده" را که برای رهایی از ترس از شکست خوردن استفاده میکند چنین برشمرده است: به خودتان اجازه دهید روزی پنج بار شکست بخورید. وانگا برای ساکت کردن صدایی که آن را "خرابکار درونی" خود مینامد، حد مجاز بالایی برای شکست ایجاد کرد: او اجازه روزانه پنج شکست به خود میدهد. فقط در صورتی که به ششمین شکست برسد، آن را روز بدی میداند. او میگوید: «در ابتدا این عدد مانند چالشی برای خودم بود.» وانگا با دادن مجوز شکست به خود، تحمل ریسک خود را افزایش داده است و در مواجهه با اشتباه خود، انعطاف پذیرتر برخورد میکند. وانگا میگوید: «طبیعی است که وقتی شکستی اتفاق میافتد عصبانی شوید، اما مسئله این است که چگونه میتوانید آن شکست را به کل روز یا زندگی خود نسبت دهید، در حالیکه میتوانید فقط اجازه دهید آن یک شکست اتفاق بیفتد؟». من به خودم اجازه دادم هر زمان که یک شکست اتفاق میافتد، همانطور که میخواستم عصبانی باشم، اما کاری که نمیتوانم انجام دهم این است که بگویم روز بدی بود تا اینکه به عدد شش برسم، این کار باعث شد دیگر از ترس شکست ساکن و راکد نمانم.» وانگا توصیه میکند حد مجازی را برای شکستهایتان تعیین کنید که با آن راحت باشید - میتواند پنج مورد باشد، اما همانطور که او تاکید میکند، برای شکست "اعداد جادویی" وجود ندارد – مهم این است که به آن پایبند باشید، مهم نیست که چقدر در کار اشتباه میکنید. چگونه شکست را به مزیت رقابتی تبدیل کنیم. به گفته وانگا، اینکه یاد بگیریم چگونه پس از شکست، سریع احیا شویم، میتواند یکی از سختترین مهارتها باشد، اما یکی از ارزشمندترین داراییهایی است که میتوانید در حرفه خود داشته باشید. وانگا توضیح میدهد ممکن است ساعت ۹ صبح با من تماس بگیرید، و من از چیزی عصبانی باشم، و سپس در ساعت ۳ بعد از ظهر با من تماس دیگری بگیرید و متوجه شوید من خوب هستم، زیرا میدانم که یک، دو یا سه شکست دیگر برای آن روز دارم، مگر اینکه ششمین شکست روزم را تجربه کرده باشم که در اینصورت، بعد از کار با خودم کلنجار طولانیتری دارم." این طرز فکر به شما یک "مزیت رقابتی" در محل کار میدهد زیرا "ممکن است حداقل ۳۰ دقیقه طول بکشد تا کسی پس از یک اتفاق ناراحتکننده که رخ داده است، بهبود یابد، اما شما بعد از پنج دقیقه خوب خواهید شد." وانگا میگوید: «بیشتر افراد دوست دارند داستانهایشان را در اوج کمال تعریف کنند، همانطور که میخواهند در یک فیلم الهامبخش تلویزیونی گفته شود. اما مشکل این است که همه به طور روزانه، حداقل چندین بار در روز، مغموم میشوند. او ادامه میدهد: «اگر داستانی در مورد دستاوردهای خود تعریف کنید، و در آن هیچ اشارهای به مشکلی نکنید، افرادی که پخته نیستند فکر نمیکنند که موفقیت برای آنها هم دستیافتنی است. ای کاش تعداد بیشتری از رهبران کسبوکارها در مورد راههایی که در پیش گرفتند و در آنها شکست خوردند، شفاف سخن بگویند. در مورد پیروزیها و همچنین آزمون و خطاهایتان صحبت کنید، زیرا حقیقت این است که همیشه دستاندازها در مسیر موفقیت وجود دارند.»
💢خطای برندهها! 🔸بسیاری از ما کتابهای متعددی با این عنوانها را میبینیم: "هفت عادت مردمان موفق"، "شش ویژگی مدیران برتر" و مانند آن. امکان دارد بسیاری دقیقا همان ویژگیها را داشته باشند و کارهای مشابه آنها انجام داده باشند، ولی هیچ موفقیتی کسب نکرده باشند. هیچکس در مورد آنها کتاب نمینویسد و صحبت نمیکند، ولی برندهها در صدر توجه هستند. 🔸این ناشی از یک خطای ذهنی است که به آن "خطای برندهها" میگویند: تمایل ذهنی ما به تمرکز بر برندهها و یادگیری از آنها و در عوض، فراموش کردن بازندهها، با وجود آنکه شاید از نظر الگوهای رفتاری شباهت زیادی به برندهها داشته باشند و همان راهها را دنبال کرده باشند. 🔸ما به خطا روی برنده ها تمرکز میکنیم و راههای پیشرفت آنها را ملکه ذهن میکنیم، در حالیکه چون از بازنده ها نمیشنویم، شاید درنیابیم که همان راهها و شیوهها در مورد آنها به ناکامی انجامیده است. 🔸زیاد شنیده اید که کارآفرینان مطرحی نظیر "بیل گیتس" و "زاکربرگ" درس و دانشگاه را رها کردهاند و دنبال رویاهای خود رفتهاند، اما آیا این بدان معنی است که برای موفقیت باید درس را رها کرد؟ میدانیم که بسیاری چنین کردند و توفیقی نداشتند. شاید آنها "به رغم" این ترک تحصیل، و نه "به دلیلِ" آن به موفقیت رسیدهاند. ◀️ یادگیری راههای موفقیت "برندهها" به هیچ عنوان ضمانتی برای موفقیت نیست؛ بد نیست گاهی داستان شکست "بازنده ها" را هم بشنویم.
💢صبحانه کارکنان مهمتر از مدیریت عملکرد آنان نیست در بسیاری از سازمانها، برای هر وعده صبحانه کارکنان، میانگین مبلغی در حدود ۱۰ هزار تومان به ازای هر نفر در نظر گرفته میشود. این رقم، در طول یک سال، به حدود ۱.۵ میلیون تومان برای هر نفر میرسد. بهعنوان نمونه، در یک سازمان با ۲۰۰ نفر پرسنل، مجموع هزینه صبحانه سالانه بالغ بر ۳۰۰ میلیون تومان خواهد بود. با این حال، نکته قابل تأمل آن است که بسیاری از شرکتها، بودجهای معادل یا حتی کمتر از این میزان را برای ارتقای بهرهوری و عملکرد کارکنان خود در طول یک سال اختصاص نمیدهند. سرمایهگذاری در اقداماتی نظیر: آموزش مدیران در زمینه مدیریت عملکرد استقرار نرمافزارهای تخصصی مدیریت عملکرد فرهنگسازی پیرامون عملکردمحوری طراحی نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد میتواند تأثیری بهمراتب عمیقتر و پایدارتر از یک وعده غذایی داشته باشد؛ اما در عمل، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. تغییر نگاه از هزینه به سرمایهگذاری، آغاز تحول در عملکرد سازمانهاست. ✍ردی از تجارب منابع انسانی