مدیر منابع انسانی
مدیر منابع انسانی

مدیر منابع انسانی

@Hrmanager

💢 نشخوار فکری

وقتی در محیط کار، مرتکب اشتباه می‌شوید، آیا روزها یا هفته‌ها آن را مدام در ذهن خود مرور می‌کنید؟ آیا بیش از حد به آن فکر می‌کنید؟ به این می‌گویند «نشخوار فکری» که می‌تواند به اضطراب جدی منجر شود. برای آن که از این دور باطل خارج شوید، چند راهکار وجود دارد. اولا، محرک‌های نشخوار فکری را شناسایی کنید. دقت کنید که چه مواقعی به نشخوار فکری دچار می‌شوید و چرا. همچنین می‌توانید از افکار منفی فاصله بگیرید و روی آنها برچسب «افکار» یا «احساسات» بزنید.  یکی دیگر از راه‌های توقف نشخوار فکری، پرت کردن حواستان است. وقتی افکار منفی رهایتان نمی‌کنند، قدم بزنید، مدیتیشن کنید یا گزارش هزینه‌ها را بنویسید، یا هر فعالیت ساده‌ای که برای چند دقیقه بتوانید رویش تمرکز کنید.

✍کانال نکات مدیریت


💢روانشناسی پنهان همه‌چیزدان‌ها!

🔸همه ما در زندگی خود فردی را می‌شناسیم که همواره به بحث و اظهار نظر در مورد هر موضوعی علاقه‌مند است؛ حتی زمانی که تخصص یا دانش چندانی در آن حوزه ندارد. این رفتار معمولاً نه تنها آزاردهنده، بلکه گاهی خسته‌کننده است. برای اینکه بدانیم چرا برخی افراد این‌گونه رفتار می‌کنند، لازم است به چند مفهوم روانشناختی توجه کنیم که ریشه‌های این رفتار را توضیح می‌دهند.

◀️ واقع‌گرایی ساده‌لوحانه؛ چرا برداشت ما از واقعیت گاهی دقیق نیست؟

یکی از مفاهیمی که به درک رفتار همه‌چیزدان‌ها کمک می‌کند، پدیده‌ای به نام «واقع‌گرایی ساده‌لوحانه» است. این مفهوم به گرایش طبیعی انسان‌ها برای فرض اینکه برداشت و ادراک آن‌ها از جهان دقیق و بی‌نقص است، اشاره دارد. اما واقعیت این است که همه چیزهایی که ما می‌پنداریم «می‌دانیم»، از فیلترهایی عبور کرده است که شامل تعصبات شناختی، میان‌برهای حسی و خاطراتی با بار احساسی می‌شود. این فیلترها باعث می‌شوند که درک ما از جهان با واقعیت فاصله داشته باشد، اما اکثر افراد این تفاوت را درک نمی‌کنند و فکر می‌کنند که برداشت آن‌ها دقیق است.

◀️ توهم کفایت اطلاعات؛ چرا فکر می‌کنیم بیشتر از آنچه می‌دانیم، می‌دانیم؟

علاوه بر واقع‌گرایی ساده‌لوحانه، تعصب شناختی دیگری که ممکن است در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش داشته باشد، پدیده‌ای به نام «توهم کفایت اطلاعات» است. این پدیده به حالتی اشاره دارد که فرد با وجود داشتن اطلاعات ناکافی، تصور می‌کند که دانایی کافی برای قضاوت درست در مورد یک موضوع دارد.

◀️ انگیزه‌های روانی پشت رفتار همه‌چیزدان‌ها؛ میل به کنترل و برتری

همه ما تا حدی این تعصبات شناختی را تجربه می‌کنیم، اما همه‌چیزدان بودن رفتاری نیست که در همه افراد دیده شود. برخی افراد به دلیل حساسیت بیشتر به موقعیت اجتماعی و جایگاه خود، تمایل دارند که دیدگاه‌هایشان را به دیگران تحمیل کنند تا به نوعی احساس برتری و قدرت کنند. از آنجایی که ذهن انسان معمولاً میل به خودمختاری و کنترل بر محیط دارد، برخی افراد این نیاز به کنترل را با تلاش برای تحمیل نظراتشان بر دیگران برآورده می‌کنند.

◀️ اثر دانینگ-کروگر؛ چرا افراد با تخصص کم، خود را دانا می‌پندارند؟

یکی دیگر از تعصبات شناختی که در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش بسزایی دارد، «اثر دانینگ-کروگر» است. این اثر به این اشاره دارد که افرادی که شایستگی کافی در یک حوزه ندارند، توانایی خود را در آن حوزه بیش از حد ارزیابی می‌کنند. این افراد به دلیل کمبود درک عمیق، نمی‌توانند تشخیص دهند که کسی دانش و تخصص بیشتری نسبت به آن‌ها دارد و در نتیجه با اعتماد به نفس بالا در مورد موضوعات اظهارنظر می‌کنند.

✍ منبع: sciencefocus


💢روانشناسی پنهان همه‌چیزدان‌ها!

🔸همه ما در زندگی خود فردی را می‌شناسیم که همواره به بحث و اظهار نظر در مورد هر موضوعی علاقه‌مند است؛ حتی زمانی که تخصص یا دانش چندانی در آن حوزه ندارد. این رفتار معمولاً نه تنها آزاردهنده، بلکه گاهی خسته‌کننده است. برای اینکه بدانیم چرا برخی افراد این‌گونه رفتار می‌کنند، لازم است به چند مفهوم روانشناختی توجه کنیم که ریشه‌های این رفتار را توضیح می‌دهند.

◀️ واقع‌گرایی ساده‌لوحانه؛ چرا برداشت ما از واقعیت گاهی دقیق نیست؟

یکی از مفاهیمی که به درک رفتار همه‌چیزدان‌ها کمک می‌کند، پدیده‌ای به نام «واقع‌گرایی ساده‌لوحانه» است. این مفهوم به گرایش طبیعی انسان‌ها برای فرض اینکه برداشت و ادراک آن‌ها از جهان دقیق و بی‌نقص است، اشاره دارد. اما واقعیت این است که همه چیزهایی که ما می‌پنداریم «می‌دانیم»، از فیلترهایی عبور کرده است که شامل تعصبات شناختی، میان‌برهای حسی و خاطراتی با بار احساسی می‌شود. این فیلترها باعث می‌شوند که درک ما از جهان با واقعیت فاصله داشته باشد، اما اکثر افراد این تفاوت را درک نمی‌کنند و فکر می‌کنند که برداشت آن‌ها دقیق است.

◀️ توهم کفایت اطلاعات؛ چرا فکر می‌کنیم بیشتر از آنچه می‌دانیم، می‌دانیم؟

علاوه بر واقع‌گرایی ساده‌لوحانه، تعصب شناختی دیگری که ممکن است در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش داشته باشد، پدیده‌ای به نام «توهم کفایت اطلاعات» است. این پدیده به حالتی اشاره دارد که فرد با وجود داشتن اطلاعات ناکافی، تصور می‌کند که دانایی کافی برای قضاوت درست در مورد یک موضوع دارد.

◀️ انگیزه‌های روانی پشت رفتار همه‌چیزدان‌ها؛ میل به کنترل و برتری

همه ما تا حدی این تعصبات شناختی را تجربه می‌کنیم، اما همه‌چیزدان بودن رفتاری نیست که در همه افراد دیده شود. برخی افراد به دلیل حساسیت بیشتر به موقعیت اجتماعی و جایگاه خود، تمایل دارند که دیدگاه‌هایشان را به دیگران تحمیل کنند تا به نوعی احساس برتری و قدرت کنند. از آنجایی که ذهن انسان معمولاً میل به خودمختاری و کنترل بر محیط دارد، برخی افراد این نیاز به کنترل را با تلاش برای تحمیل نظراتشان بر دیگران برآورده می‌کنند.

◀️ اثر دانینگ-کروگر؛ چرا افراد با تخصص کم، خود را دانا می‌پندارند؟

یکی دیگر از تعصبات شناختی که در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش بسزایی دارد، «اثر دانینگ-کروگر» است. این اثر به این اشاره دارد که افرادی که شایستگی کافی در یک حوزه ندارند، توانایی خود را در آن حوزه بیش از حد ارزیابی می‌کنند. این افراد به دلیل کمبود درک عمیق، نمی‌توانند تشخیص دهند که کسی دانش و تخصص بیشتری نسبت به آن‌ها دارد و در نتیجه با اعتماد به نفس بالا در مورد موضوعات اظهارنظر می‌کنند.

✍ منبع: sciencefocus


💢چگونه با تجربه کم، از پس مصاحبه تغییر شغل برآییم

🔸یکی از دلهره‌‌‌آورترین بخش‌‌‌های تغییر شغل آن است که مجبور شوید درباره کمبود تجربیات و مهارت‌‌‌های خود در زمینه شغل جدیدی که متقاضی آن هستید صحبت کنید.
از قبل آماده بودن - چه در مصاحبه‌‌‌های رسمی و غیررسمی - کلید اصلی موفقیت برای تغییر شغلی است. اگر در مصاحبه‌‌‌ها، تجربه کم شما به وضوح مورد توجه قرار می‌گیرد، توصیه‌‌‌های زیر را به کار ببندید تا زیر پایتان خالی نشود.

1⃣ جزئیات مرتبط را جمع‌‌‌آوری کنید

احتمالا شما در یک زمینه تجربیاتی داشته‌‌‌اید، اما سرنخ دانش مربوط به آن تجربه در ذهنتان گم شده است. ما اغلب فعالیت‌‌‌های گذشته مرتبط با حوزه شغلی جدید را نمی‌‌‌بینیم، زیرا فراموش کرده‌‌‌ایم که قبلا رخ داده‌‌‌اند یا اینکه اهمیتشان در نظر ما کمرنگ شده است و مثلا می‌‌‌گوییم «من فقط به صورت داوطلبانه این کار را انجام دادم، نه به شکل حرفه‌‌‌ای».

قبل از آنکه ادعا کنید هیچ تجربه‌‌‌ای ندارید تلاش کنید به سوالات زیر پاسخ دهید:

▪️آیا قبلا در دوران تحصیل و ... کار داوطلبانه‌‌‌ای داشته‌‌‌ام که با مهارت‌‌‌ها و حوزه جدید مرتبط بوده باشد؟
▪️آیا در مشاغلی که بابت آن حقوق می‌‌‌گرفتم، پیش آمده بود که با استفاده از این مهارت‌‌‌ها، کاری هرچند اندک انجام داده باشم؟

پس از لیست کردن تجربیات گذشته، اینک زمان بگذارید و در مورد جزئیات آنها فکر کنید. برای این کار جزئیات جزوه‌‌‌ها، پیام‌‌‌ها، ایمیل‌‌‌ها و سایر شواهد مربوطه را بررسی کنید تا ذهنتان درباره کاری که آن زمان انجام داده‌‌‌اید به‌‌‌روز شود.

2⃣ خود را برای سوالات غیرمنتظره آماده کنید

احتمال اینکه در جریان مصاحبه با سوالاتی در رابطه با مهارت‌‌‌ها یا موقعیت‌‌‌هایی که هرگز آنها را تجربه نکرده‌‌‌اید مواجه شوید، زیاد است. معمولا در این حالت بهتر است صادق باشید و مثلا بگویید «فرصت تجربه کامل موضوع تاکنون برایم پیش نیامده است.»
یک رویکرد مفید دیگر این است که نشان دهید چقدر سریع و مشتاقانه چیزهای جدید را یاد می‌‌‌گیرید و این موضوع در مواجهه با چالش‌‌‌های جدید به شما کمک کرده است. اینکه صرفا بگویید عاشق یادگیری هستید در اینجا فاقد ارزش است و باید شواهدی از تجربیات شخصی خود برای آن ذکر کنید.

3⃣ درباره حوزه جدید چیزهایی بیاموزید

می‌توانید از قبل زبان و استراتژی حوزه جدید را یاد بگیرید و آن را در مصاحبه تغییر شغل مورد استفاده قرار دهید. توجه کنید که لازم نیست نشان دهید همه این کارها را قبلا انجام داده‌‌‌اید، بلکه همین که بیان کنید موضوع چیست و چه کاری باید انجام داد تاثیرگذاری لازم را خواهد داشت.

4⃣ در کلیات هم خود را به خوبی آماده کنید

علاوه بر آمادگی روی بحث درباره کمبود تجربه، باید در ارتباط با مسائل عمومی مصاحبه نیز آماده باشید. شواهدی را برای اثبات مهارت‌‌‌های عمومی خود در مصاحبه به کار ببرید؛ مواردی مثل توانایی حل و فصل تعارضات، برخورد با شرایط دشوار، کار تیمی و...

✍منبع: Forbes


💢۹ عادت برونگراها که درونگراها نمی توانند آن ها را تحمل کنند!

نحوه عملکرد و رفتار درونگرا‌ها و برونگرا‌ها با یکدیگر تفاوت‌های زیادی دارد. این تفاوت‌ها گاهی می‌توانند منجر به بروز مشکلاتی شوند. علم روانشناسی چندین عادت افراد برون‌گرا را شناسایی کرده که درون‌گرا‌ها نمی‌توانند آن‌ها را تحمل کنند. در ادامه، به بررسی ۹ عادت می‌پردازیم

۱) حضور مداوم در رویدادهای اجتماعی

افراد برون‌گرا از ارتباطات اجتماعی و حضور در جمع انرژی می‌گیرند و علاقه‌مندند که به طور مداوم در رویداد‌های اجتماعی شرکت کنند. اما برای درون‌گرا‌ها، این ارتباطات می‌توانند بسیار خسته‌کننده باشند و آن‌ها نیاز به زمان بیشتری برای بازیابی انرژی خود دارند. در حالی که برون‌گرا‌ها از فعالیت‌های اجتماعی لذت می‌برند، درون‌گرا‌ها نیاز دارند که پس از ارتباطات اجتماعی زمانی را به تنهایی بگذرانند تا احساس راحتی و آرامش کنند.

۲) سطح بالای انرژی

افراد برون‌گرا معمولاً با انرژی بالا و شور و هیجان وارد مکالمات و رویداد‌ها می‌شوند. آن‌ها دائماً در حال صحبت کردن و حرکت هستند و تلاش می‌کنند که محیط را با انرژی خود پر کنند. اما برای درون‌گرا‌ها، این سطح بالای انرژی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد و آن‌ها ترجیح می‌دهند که مکالمات آرام و با تفکر بیشتری داشته باشند. این تفاوت در سطوح انرژی گاهی می‌تواند باعث خستگی و ناراحتی درون‌گرا‌ها شود.

۳) نیاز به پاسخ فوری

برون‌گرا‌ها به دلیل نحوه پردازش دوپامین در مغزشان، تمایل به دریافت بازخورد فوری دارند و دوست دارند که پاسخ‌ها و واکنش‌ها را به سرعت دریافت کنند. اما درون‌گرا‌ها نیاز دارند که زمان بیشتری برای تفکر و پردازش اطلاعات داشته باشند و تحت فشار قرار گرفتن برای پاسخ‌دهی سریع می‌تواند برایشان استرس‌زا باشد. درک این تفاوت می‌تواند به بهبود ارتباطات بین این دو گروه کمک کند.

۴) علاقه به بودن در کانون توجهات

برون‌گرا‌ها اغلب دوست دارند مرکز توجه باشند و از اینکه در کانون توجه قرار بگیرند، لذت می‌برند. آن‌ها از بیان داستان‌ها، رهبری بحث‌ها و جلب توجه دیگران خوشحال می‌شوند. اما برای درون‌گرا‌ها، این سطح از توجه می‌تواند ناراحت کننده باشد و آن‌ها ترجیح می‌دهند که بیشتر گوش دهند و مشاهده کنند تا اینکه خودشان در مرکز توجه باشند. گاهی اوقات این تفاوت در نیاز به توجه می‌تواند باعث ایجاد تنش بین افراد برونگرا و درونگرا شود.

۵) ایجاد وقفه‌های مکرر در گفتگو

برون‌گرا‌ها معمولاً با صدای بلند فکر می‌کنند و ایده‌های خود را به سرعت و به طور آزادانه به اشتراک می‌گذارند که ممکن است به ایجاد وقفه در مکالمات دیگران منجر شود. برای درون‌گرا‌ها که نیاز به زمان بیشتری برای شکل‌دهی به افکارشان دارند، این وقفه‌ها می‌توانند آزاردهنده باشد و احساس کنند که ایده‌هایشان به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. احترام به سبک ارتباطی یکدیگر می‌تواند به بهبود مکالمات کمک کند.

۶) عدم درک نیاز به زمان سکوت

برون‌گرا‌ها اغلب لحظات سکوت در مکالمات را به عنوان وقفه‌های ناخوشایندی می‌بینند که باید با صحبت پر شوند. اما برای درون‌گرا‌ها، این لحظات سکوت بسیار ارزشمند و زمانی برای تفکر، بازیابی انرژی و جمع‌آوری افکارشان هستند. عدم درک نیاز به زمان سکوت توسط برون‌گرا‌ها می‌تواند برای درون‌گرا‌ها ناامیدکننده و خسته‌کننده باشد.

۷) عدم علاقه به مکالمات عمیق

شاید شما هم تا به حال خواسته باشید که در مورد ایده‌ای عمیق با یک برونگرا صحبت کنید، اما او دائماً بحث را به موضوعات سطحی تغییر می‌داده است. برای درون‌گرا‌ها، شرکت در مکالمات عمیق که از بحث‌های سطحی فراتر ‌می‌روند، بسیار لذت‌بخش است. در حالی که برون‌گرا‌ها اغلب مکالمات سریع و پرهیجان را ترجیح می‌دهند. این تفاوت می‌تواند باعث سوءتفاهم شود، اما مهم این است که هر دو طرف به ترجیحات یکدیگر احترام بگذارند.

۸) به اشتراک‌گذاری بیش از حد اطلاعات

برون‌گرا‌ها معمولاً افکار و احساسات خود را بدون تردید به اشتراک می‌گذارند و از بیان تجربیات شخصی خود با دیگران، حتی افرادی که تازه ملاقات کرده‌اند، ابایی ندارند. در مقابل، درون‌گرا‌ها بیشتر مایل به حفظ حریم خصوصی خود هستند و فقط با افرادی که اعتماد کامل به آن‌ها دارند، تجربیات شخصی‌شان را به اشتراک می‌گذارند.

۹) عدم توجه به نیاز درونگراها به زمان تنهایی

برون‌گرا‌ها از بودن در کنار دیگران و شرکت در فعالیت‌های گروهی انرژی می‌گیرند و از این طریق خود را شارژ می‌کنند. اما درون‌گرا‌ها برای بازیابی انرژی و پردازش افکارشان نیاز به زمان تنهایی دارند. مهم است که برون‌گرا‌ها بدانند درون‌گرا‌ها به زمان تنهایی خود نیاز دارند و این درخواست یک نیاز طبیعی برای بهبود عملکرد آن‌هاست.