دقیقا یک سال از آن روز میگذرد....
با چشمای گریون بهش گفتم اخه تصور من این بود که تا سی سالگی شرکتم بخشی از مسیر را رفته باشه و دیگه روی پای خودش بایسته.
. بهم گفت:
حیف نیست؟ چه اجباری است که بخواهی انقدر عجله کنی وقتی میتوانی در لحظه از مسیرت لذت ببری و کیفشو ببری؟
.
اون لحظه متوجه نشدم که ایشون چی گفت
توی این چند سال اخیر انقدر صبح تاشب مسیرهای مختلف بررسی کردم و هزاران بار علایقم را بالا پایین کردم، شبها خواب نداشتم که مفهوم لذت از مسیر را به هیچ وجه درک نمیکردم.
.
اما امروز بالاخره متوجه شدم لذت آروم آروم رسیدن و لمس کردن مسیر یعنی چی)
استاد خوب داشتن نعمتیه ها!
#رشد #انگیزشی