آموزش های تخصصی در

آموزشـــــــــگاه روبرد

با اکانت حرفه ای روبرد نامحدود آموزش ببین!

برنامه نویسی نرم افزار توسعه فردی
مشاهده آموزش ها
مهدی رحیمی
مدیریت بازاریابی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر }

«کارآفرین های کارمند!» (قسمت سوم - مدیریت استراتژیک از نوع کارمندی!)
مهدی رحیمی (مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار)
مجله "دانشگاه کارآفرین" شماره‌ی ۳۰


در قسمتهای قبلی در مورد تعریف کارآفرینی اشاره کردیم که کارآفرینی، نوعی تولید ارزش هست. طوری که به آن «ارزش آفرینی» هم گفته می شود. هر کسب و کاری «کارآفرینی» نیست. و این مهم با ساختار، فرآیند و نتایج کسب و کار حاصل می شود. در غیر این صورت، «کارآفرینی» نخواهیم داشت.
در ادامه مبحث «کارآفرینِ کارمند»، به توصیف تله های کسب و کار که برخی از آن به عنوان «توهم کارآفرینی» یاد می کنند، خواهیم پرداخت. و درباره برخی ویژگیهای کارآفرینیِ کارمندی صحبت خواهیم کرد.

در حد ایده باقی ماندن و ضعف در اجرا :
همه انسانها به فراخور حال، صاحب ایده و فکر نو هستند. ایده ای که ناگهانی به ذهن ما خطور کرده و پایه یک کسب و کار فوق العاده را بنا می نهد. اما این پایان کار نبوده، بلکه تنها یک تصور و رویاپردازی است. هرچقدر این رویا پردازی بیشتر ادامه یابد، احتمال موفقیت آن کسب و کار کاهش بیشتری خواهد داشت.
یک کارآفرینِ واقعی ایده ی نو را ابتدا به طور کامل بررسی نموده، سپس در کمترین زمان ممکن تصمیم قاطعی اتخاذ کرده و کار را شروع می کند. به این دسته «کارآفرینِ عملگرا یا عملیاتی» نیز گفته می شود.
اما کارآفرینِ کارمند، زمان زیادی را در همان مرحله تصور و تفکر ایده معطل می ماند! با رویای شیرین موفقیت و تکیه زدن بر صدر کسب و کار جهان مشغول شده و این خواب شیرین را بر دنیای واقعی و کار و تلاش، ترجیح می دهد. اگر کسی را سراغ دارید که مدام از ایده ها حرف می زند ولی قدمی هرچند کوچک بر نمی دارد، او یک کارآفرین متوهّم است.

انجام کارهای جزئی به جای مدیریت و تدوین استراتژی:
در بخش فوق، در مورد عملیاتی شدن ایده و تلاش صحبت کردیم. اما منظور از تلاش و کار چیست؟ آیا کارآفرینان موفق، شب و روز در حال کار هستند؟ یا اینکه تنها بخشی از زمان خود را جهت عملیاتی کردن تصمیم ها و استراتژی های کسب و کار خود صرف می کنند؟ آنها بین «انجام درستِ کارها» و «انجام کارِ درست»، دومی را انتخاب می کنند. و این نکته جز با تدوین و طراحی استراتژی مناسب به نتیجه نخواهد رسید. کارآفرینِ واقعی، وقتی وارد میدان می شود که باید باشد و در دیگر مواقع، کسب و کار خود را فرماندهی می کند. این همان کارِ درست است.
اما یک کارآفرینِ کارمند با ذهنِ کارمندانه ای که دارد، سعی می کند همیشه کار کند، انجام حتی کارهای جزئی و نه چندان با اهمیت کسب و کار. کارهایی که معمولاً زمان زیادی مصرف می کند و فرد پیوسته به این کارها مشغول می شود. این مسئله به تفکر کارمندی او برمی گردد و از این ذهنیت راضی است. ذهنیتی که او را مجبور می کند که تا جایی که می تواند «کارها را درست» انجام دهد ولی به نتیجه و اهداف کسب و کارش، کمترین توجه را داشته باشد.

کمیّت به جای کیفیت:
همواره دو مفهوم «کمیت» و «کیفیت» در مقابل هم قرار دارند و در تعارض هستند. اینکه آیا کدامیک برتر و بهتر هستند؟ و یا اینکه این جدال برنده ی نهایی خواهد داشت؟ سوالاتی که در دنیای مدیریت و اقتصاد و صنعت به آن می پردازند. جواب این سوال نسبی است و بستگی به موضوع مورد مطالعه دارد. در دنیای کسب و کار نیز نمی توان گفت کدام باشد یا کدام نباشد؛ یک کارآفرین باید صرفاً بر کمیت تمرکز کند و یا صرفاً برکیفیت؟ پاسخ این است: هیچ کدام. کارآفرین بایستی با بررسی شرایط و عوامل استراتژیک موثر بر کسب و کار خود تصمیم بگیرد که چه میزان تمرکز روی کمیت داشته باشد و از آن طرف چگونه مسئله مهم کیفیت را حل کرده و به نتیجه برسد.
هدف من از بیان این نکته، نقد «تمرکز تماماً کمّی» بر روند کسب و کار است. یک کارآفرینِ کارمند، باتوجه به مواردی که در بخش قبل اشاره کردم، ذهنیت کمّی گرایانه دارد. او به جای تمرکز بیشتر بر نتیجه و پیشبرد کار، درگیر جزئیات می شود. جزئیاتی که شاید به اهداف کمّی منتج شود، اما نیمه ی دومش خالی است. از این مسئله می توان به این نتیجه رسید که در کارآفرینی، اگر به کیفیت و نتایج توجه نشود، «خلق ارزش» نیز اتفاق نخواهد افتاد.


پایان

image