#منفعل_نباشیم 2 پست

نجات_جان_گردشگر_رایان

پروژه نجات صنعت گردشگری: سرمایه ملی + حیثیت ایران و ایرانی است نجات اش میدهیم

ریاست محترم اداره کل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

وزارت محترم سازمان صنعت معدن تجارت

و بازرسین محترم بازرسی کل کشور قوه قضائیه

به نام خداوند جهان آفرین

سلام علیکم

پروژه نجات صنعت گردشگری که بالاخره پس از هفته ها بحث و کش مکش فی مابین ما چندتن نیمه نمایان وامانده در همان کاروانسرای قدیم بین راهی که سال‌ها پیش روستای محل تولد خود را با نیت زیارت روی ماه شهر رها کرده و به سختی از پشت کوه خود را تا به اینجا رسانده به آنجا کشانده تا چند دستی به یک دست انگشت به قلم کشانده تا در این وادی پردادخواهی حاضر تا زمان هست و تا دروازه های ورودی شهر آنچنان راه دور و درازی نمانده است باقی، مختصر عرض اندام چشم نوازی داشته باشیم تا شاید زمان ورود به شهر استقبال گرمی از این چند دهاتی شهر نرفته بعمل آید.اوج خلاقیتی که دراین راه به ما بسیار مساعدت ها رسانده، مرور خاطرات کودکی مان بوده است.همگی به اتفاق نظر به خوبی به خاطر داشتیم کمی بعد از نخستین مشاهده هایمان از آثار بروسلی، جکی جان، زرو و... باتمام جان و جهان مان چنان همزاد پنداری با آنان در حضور حاضرین به نمایش می گذاشتیم که جز به. فرمان سلاح مادر همان دمپایی سنگی جوازدار که مجوزش را پدر روزانه صادر می کرد و هفتگی تمدید به خود نمی آمدیم را به سهولت میتوان دید اما برپایی آنچه گفتیم تنها به قوت آنچه بر ما درکودکی گذشت کار ترسناکی بود و هیچکدام دیگر توان دمپایی به جان خریدن نداشت و همین بود که به ناچار دسته جمعی پذیرفتیم به نظریات نیمه موثرقربانعلی که چند سالی از ما بزرگ‌تر بود نیز توجه کنیم و به سن او نجات سرباز رایان را نیز به بروسلی و زرو چسبانده و پروژه نجاتی که رویت می فرمایید را کلید زده آن هم نه برای نجات جان سرباز رایان بلکه به امید اصلاح وجود گردشگری با هدف حفظ جانش پیش از آنکه فوتی قطعی اش اعلام شود. ما در روستا خود از بدو تولد درگیر این صنعت بوده ایم، هیچ بهار، تابستان، پاییز یا زمستانی نگذشت برما بدون گردشگری وامانده یا توریستی که درمانده! کدخدا محل مان میگفت گردشگری تنها صنعتی است که تعلق به همه دارد و از رونق و رشد آن کسی بی نصیب از دنیا نخواهد رفت، کدخدا میگفت این سرمایه ملی احتیاط بسیار میخواهد چون اگر خدای نکرده اتفاقی ببافتد حیثیت ایران و ایرانی می رود. کدخدای خدابیامرز که پارسال دیگه نتونست بیشتر از این دایناسر هتل زاده رو که چون تو هتل به دنیا اومده بود هم فامیلی خودش و گذاشته بود هتل زاده هم یه نیت چهل ساله چهل بگیرون کردن گردشگری و هرچی مرتبط هات داره گردشگر تحمل کنه و جان به جان آفرین تسلیم کرد تو تمام این سال‌های جنگید خاطره خوب برا بقیه بسازه ولی در مقابلش آقای هتل زاده که ناخلف ترین فرزند نامشروع هتل های جهان و متعلقاتش هست از هیچ کاری برای گند زدن به تموم چیزای که کسی مثل کدخدا ساخت کوتاهی نمی کنه.. پارسال دیگه سنگ تموم گذاشت؛ با تفنگ بادی زده بود تو گردن جغد سبز بیچاره که اومده بود از اون سر دنیا برا پرستوهای مهاجر یجا اجاره کنه... البته مشابه بدترش و هم داریم، خواهرزاده اش مثل همین برادر ایشون مرتضی بوتیک هتلی پور که سرشرط بندی با دختر مش باقر سر اینکه من ناخلف ترم یا دایی ام اومده. بود یه بنده خدایی که مسافرشون و بوده رو انتخاب می کنه با آژان محل میریزن روهم، آقاآژان خودش و میفروشه به چهل من یونجه ای که مرتضی بهش قول داده بود درنمایشگاه تاپ الاغ ۱۰۱۴ شراکتی خودش و مادرش خالی کنه... بیچاره اون مسافر از همه چی بی خبر و به جرم احتمالی اقدام ناموفق به طرح برنامه ای برای فرار از پرداخت اجرت آماده سازی یال سیاه ستاره قاطر های بین شهری جهت بازدید از اماکن از پیش توافق شده برای گردشگران از همه جا بی خبر بازداشت می کنند، البته این یه مورد حساس تون نکنه چون این بنده خدا هرچی کم داشت از اونجا که اعتقاد قوی داشت و وکیل مدافع اش هم خدا بود با اینکه یه دوماهی آب چاه سردک آژان و خورد ولی نهایتا بی گناهی اش ثابت شد و اومد بیرون بعدش هم موندنی شد تا مرتضی رو آدم کنه که خداییش ماشالا داشت کارش و خلاصه نگم براتون؛ درد دل اینجور موقع ها زیاده ولی ارزش گفتن نداره وگرنه به اینایی که گفتم میتونید دزدی کلاغ های دوره دیده که از چیزای براق خوشش میاد یا فردین برعکس بازی کن های که روز بل بوی میشن و شب ها شعبون بی مخ یا.... رو هم اضافه کرد. منکه گفتنی ها رو گفتم دیگه بخام بگم هم وقت نیست چو نزدیک شهریم فقط اگه صلاح میدونید تا داخل نشدیم و وقت هست یه انگشت پایین این کارزار قربون دست ات بزن،. هرچی بیشتر بشیم هم ما تو شهر به یه نون و نوایی میرسیم، هم روح کدخدا آروم می‌گیره هم شاید این آدم جدیده که شده رئیس؛ هتل فادر دلش به رحم آمد.

رامین حسنی
#منفعل_نباشیم
آجرکم عندالله - من الله توفیق
پاییز ۱۴۰۱

جهت امضا مراجعه به لینک زیر :
https://doo.st/hamiirannian

image

#تجارت_الکترونیکی

مطالبه برچیده شدن فساد الکترونیکی به منظور رونق و گشایش اقتصادی با تجارت الکترونیک

جناب آقای محسنی اژه‌ای
رئیس محترم قوه قضائیه
جناب آقای خاندوزی
وزیر محترم امور اقتصادی و دارایی
کارشناسان محترم صاحب نظر اداره امور مالیاتی و بازرسی کل کشور

با سلام
اقتصاد پویا، جوان امیدوار، مملکت پیشرو و دست یافتن به اهداف والای تبیین‌شده از سوی مقام معظم رهبری در خصوص تمام آنچه که ما امروزه از آن به عنوان ایدئولوژی اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنیم و رهبر معظم انقلاب نزدیک به چهار دوره در چهار بهار و چهار سال از آن یاد کرده‌اند.
ایشان به تأکید پیگیر ایجاد دستاورد‌های حاکی از اجرای این فرامین در کشور هستند که تماماً اثرات رشد اقتصادی و بالندگی و شکوفایی مالی جمعی را دنبال می‌کند.
در اصل اول، امر به مانع‌زدایی‌ دارند که متقارن با آن فساد‌زدایی اتفاق می‌افتد. متأسفانه سهل‌انگاری‌های منفعت‌طلبانه شخصی یک عده مدیر رده‌پایین در کنار کاهش توان مالی خانوار ایرانی و به تبع کاهش قدرت خرید و به مساوات آن سرمایه‌گذرای و موارد متعدد دیگر از گرانی و تورم گرفته تا اختلاس و پولشویی و فساد داخلی در بعضی از اداره‌جات باعث شده تا عده‌ای سوءاستفاده‌گر که از قضا ماهیگیران خوبی نیز هستند و از بد حادثه به اتفاق هر کدام دست‌کم یک مرتبه را میهمان اداره کل زندان‌های کشور با جرائم مالی کیفری بوده‌اند و هم‌اکنون در اتاق مدیرعاملی نشسته بر جریان هوش مصنوعی ایران تجارت‌کنان به در نگاه می‌کنند.
جوان بیچاره ایرانی که نهایت توانش یا همان سقف آرزوهایش دو‌میلیون بیشتر نیست مدتی در خوش‌خیالی به سر می‌برد و بعد هم خدانگهدار. در نهایت نه نهادی مسئولیت امر را می‌پذیرد نه می‌تواند همان ناچیز اندوخته را مطالبه کند و باز می‌شود همان که بود با مدتی از عمر که رفته بر باد.
جالب‌تر آنکه این میلیاردرنماها آنقدر به بی‌حیایی و بی‌قانونی رو آورده‌اند که حتی حاضرند اسناد هویتی و شخصی تمام آنان که اعتماد و باورشان را ربوده بودند، در ازای مطالبه‌ای که هیچ سندیت قانونی ندارد، بدون دستور قضایی در اختیار اشخاص غیر بگذارد.
این درد تازه‌ای است و اصلاً دور از تصور نیست که شاید چند وقت دیگر با اسناد این نمایندگان بیچاره عمر از کف داده مالباخته خبر رسد؛ تیتر اول روزنامه کابل‌‌ و هرات، جوان ایرانی که nتا سیم کارت به نام خود برای جوانان جهادگر جویای نام افغان فعالسازی و در طبق اخلاص اهدا نموده بود در عین ناباوری و در حالی که تازه داشت افسردگی را طلاق می‌داد، در شرایطی دستگیر شد که بر سر سفره عقد با عقده، لبان سکته را بوسید و در راه سپیده‌دم صبحگاهان در حسرت دیدار عشقش به زندگی، رفت و در افق محو گشت.
لذا ما به مناسبت درگذشت این عزیز تازه از دست رفته و به نمایندگی از فوت‌شدگان سابق اقدام به ایجاد این کارزار نموده‌ایم تا با جمع‌آوری امضای موافقان بر جمع کردن بساط این گرگ‌ها، نذر شادی روح درگذشتگان این امر سازیم.‌

اجر کم من الله من الله توفیق
#منفعل_نباشیم
جهت امضا کارزار فوق به آدرس زیر مراجعه نمایید
https://www.karzar.net/33776

image